ادبیات و فرهنگ
شامگاهان
تو را خواهم چید
از کهکشان
و سحرگاه
جستجویت خواهم کرد
با دعایی سبز
در پهنه ی این سربی ِپهناور
شاخه ای خواهم شد
در گذرگاهت
کنارم بنشین
از رویش
سر شارم کن
بنار- تیر 1375
با ریشه ای به وسعتِ دشتستان
تا شوراب
در اعماق
*
خاراشترم
نشسته در آتش
شاید
بهار را
در یادِ خاک برویانم
بنار- مهر 1373
خاک تا درخت
هزار راهِ پنهان
صبح می ریزد در نفس ِبرگ
آسمان بسترِ پرواز .
خیالم را گره می زنم
به بال ِگنجشکان
قم- مرداد 1375
خارم
که بی بارم
در شورزارِ چشم ِانسان ها
شعرِ سیاهم
پشتِ خطِ ّ باطلی پنهان
حتی نمی گنجم
در بسترِ بی نام ِدیوان ها
***
بر شیشه های سردِ بی احساس
شطِّ عبورِ گام های گرم ِالماسم
با کهکشان ِسدر ها بر خاک
پرچین ِاحساسم
بنار- مرداد 1375
به آدم
نه گندم
نه سیب
نه فریب
*
در کتاب روییدم
رانده شدم
بنار-مرداد 1375