ادبیات و فرهنگ
زمستانت بهاری خواهم ای دوست
به دور از غم ، « بنار » ی خواهم ای دوست
منم « عبدی » که امشب عاجزانه
زچشمانت خماری خواهم ای دوست
رُخَت از برگ شادی غنچه باران
کلامت روح پاک جویباران
تمام فصل هایت سبز در سبز
بهار اندر بهار اندر بهاران
پنج شنبه شب 91/10/28 ، دوستم عیسی عباس زاده طی پیامکی نوشت که درمحضر ایرج شمسی زاده و سامان سپنتا نشسته است . فی البداهه برایش نوشتم :
همواره میان سینه ام جا داری
کی واهمه از سورت سرما داری
دربین دو آتشکده مأوی داری
تا صحبت ایرج و سپنتا داری
و جوابیه ی استاد شمسی زاده را برایم ارسال کرد که :
آقای غلامی تو هنرها داری
بس لطف که با بنده و عیسی داری
آتشکده ای در دل شیدا داری
هم مهر به سامان سپنتا داری
سحر
عطر اسپند در کوچه پیچید
تو می آیی
ای دوست
تو آنقدر پاکی
که پر کشیدی و
چهار مرحله ی آسمان زخاک دور شدی .
تو آنقدر غمناکی
که زمین ِ دایره می چرخد و
ما صلیب می شویم .
عیسی !
تو رفتی و زمین هنوز به شکل صلیب مانده است .
_____________
کنگان - اول ژانویه 2013
« دشتستان در آینه ی شعر »
سلام . نظر به این که کتاب « دشتستان درآینه ی شعر » ، حاصل کوشش چند ساله ی اینجانب در دوفصل : شعر به زبان فارسی معیار و شعر به گویش محلی ، مراحل پایانی تدوین را می گذراند ، و به منظور خدمتی شایسته ی دشتستان و جامع بودن آن کتاب ، از تمامی شاعران ، دوستان و علاقمندان به شعر ، درهر کجا که هستید ، خواهشمندم اگر شعری در اختیار دارید که اسم مکان خاصی از دشتستان ( مثلا : برازجان ، دشتستان ، دالکی ، سعد آباد ، سه کنار ، طلحه ، باغ جنی ، شبانکاره ، تل مر ، ننیزک ، گوردختر ، گیسکان ، شاهزاده ابراهیم ، پـّراس یا یکی از هزاران مورد دیگر ) در آن آمده باشد ، لطف کرده و هرچه زودتر آن شعر را با ذکر نام شاعر و نام ارسال کننده ، در اختیار اینجانب قرار بدهید . با سپاس محمد غلامی
نشانی : www.bonargholami@gmail.com
براز جان - خیابان جمهوری اسلامی - خیابان هاشمی - کوچه ی هاشمی 18 - منزل شخصی محمد غلامی