سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
انصاف، اختلاف را می زُداید و الفتْ پدید می آورد. [امام علی علیه السلام]
 
امروز: سه شنبه 103 آذر 6

لحظاتی قبل از تحویل سال نو ، دوستم سام گزبلندی نوشت :

یک سخن دارم و قبل از آن سلام

شادی هاتان تا همیشه مستدام

سفره ی هفت سینتان سینش کم است ؟

پس به روی سفره بنویسید  : سام

 بلافاصله در پاسخ ایشان نوشتم :

عشق باشد آتش دیرینه ام

شعله افروز دل بی کینه ام

روز نوروز است و هرگز کم مباد

سین سام از هفت سین سینه ام

 


 نوشته شده توسط محمد غلامی در شنبه 92/1/3 و ساعت 12:0 صبح | نظرات دیگران()

عیدتان مبارک


 نوشته شده توسط محمد غلامی در پنج شنبه 92/1/1 و ساعت 11:58 عصر | نظرات دیگران()

 دی عید dey eyd ( مادر ِ عید )

آنچه در پی می آید ، گوشه هایی از باورهای مردم دشتستان در ارتباط با نوروز است . نوروز نه تنها آغاز تحول در طبیعت بلکه سرآغاز تحولی بزرگ در دل های مردم بود . چند روز قبل از عید، ضربان قلب آبادی تند تر می زد و رگ های کوچه ها از هیجان رفت و آمد بیشتر می تپید. در سرتا سر آبادی بوی خوش عطر گل و علف آمیخته با بوی نان زرد و بوی دوستی بود. همه چیز از قبل آماده بود.خمیر ها در« تگین » و رازیانه ، زیره و سیاه دانه زیر انگشتان مادران . نان زرد که آماده می شد ، تا می خورد و به شکل مربع با چند لایه تا صبح روز عید بر سر سفره ها باشد. لحظه ی تحویل سال خیلی اهمیت داشت . درست در همان لحظه ، دی عید به خانه ها سرک می کشید به همین خاطر برای رضایت او ، خانه را می آراستند. جارو می کردند.آب می پاشیدند. در طاقچه ها گل ها و گیاهان معطر و خوشرنگ و بُل(کـُنار- میوه ی رسیده ی سدر) می گذاشتند تا دی عید بیاید و بو کند و راضی برگردد. سال که تحویل می شد ، هیچ چیز شکسته ای در خانه نبود. از ظروف یا حتی طلای شکسته . همه چیز می بایست سالم باشد. در لحظه ی تحویل سال ، هر کسی به هر کاری مشغول بود، در طول سال پیش رو هم به طور پیوسته با همان کار در گیر بود به همین دلیل مردم به شادی می پرداختند تا در طول سال ، شاد بمانند. درست در لحظه ی تحویل سال ، هر دعا و خواسته ای مستجاب می شد . نقل است که شبی قبل از تحویل سال، کسی نشسته بود و پیوسته می گفت : پُر ِ فِدَه میش . پُر ِ فِدَه میش . (خدایا پر حیاط من ، میش بشود). از قضا در هنگام تحویل سال ، در حال چرت و خواب آلوده این دعا را تکرار می کند اما به جای میش ، می گوید میخ . صبح که برمی خیزد ، سرتا سرمنزلش را پر از میخ می بیند . مردم معتقد بودند که در لحظه ی تحویل سال ، آب رودخانه ها به روغن تبدیل می شود. می گویند پیرزنی در شب عید، برای برداشتن آب با کوزه ای کنار رودخانه می رود و آب می آورد. صبح که می خواهد از آن کوزه آب بنوشد ، متوجه می شود که کوزه لبریز از روغن است . صبح روز عید درهرخانه ای مرغی را می کشتند. این کار در فقیر ترین خانه ها هم انجام می شدو روز آغازین سال خین ریزون(خون ریزان) می کردند تا هم بلا و آفات دفع شود و هم تمام مردم بدون استثنا آن روز غذایشان یکی باشد. مرغ هم مرغ محلی بود. ناهار به صورت یخنی (دیزی ) آماده می شد و از بال ، گردن و سر مرغ همراه با سیب زمینی ، پیاز ، لیموی عمانی سالم و....استفاده می شد و شب نیز برای شام ، مرغ را شکم گرفته همراه با للک و بعد ها با برنج سر سفره می آوردند و همه ی مردم این رسم را رعایت می کردند. روز عید ، دید و باز دید ها هم شروع می شد و مردم به خانه ی همدیگر می رفتندو اگر کدورتی هم بود، صلح و صفا می کردند و روی هم را می بوسیدند و چای و نان زرد گندم برشته و تخمه و آجیل و مهمتراز همه ، دل های پاک و بی ریایشان را مثل آینه مقابل هم می گذاشتند تا در آغاز سال نو ، با روحیه ای نو ، عشقی نو و امیدی نو به استقبال آینده بروند ./این نوشته در ویژه نامه ی نوروز1392 هفته نامه ی اتحاد جنوب چاپ شده است.


 نوشته شده توسط محمد غلامی در دوشنبه 91/12/28 و ساعت 6:0 صبح | نظرات دیگران()

همیشه با دلم شیرین سخن باش

میان ِ  باغ ِ جانم  نسترن باش

به وقت ِ شروه های عاشقانه

پری روی دوبیتی های من باش

کنگان - 26 بهمن 91


 نوشته شده توسط محمد غلامی در جمعه 91/12/11 و ساعت 2:3 عصر | نظرات دیگران()

 به دو دختر نازنینم فروغ غلامی و نیلوفر صالحی

اذان صبح تمام بود که به راه افتادیم . هوای مطبوع سپیده دمان دشتستا ن و بعد هم برنامه ای نانوشته ، ما را در دشت ارژن نگه داشت و صبحانه ای و باز ، گپ و موسیقی . ظهر هم توقف کنار پارکی در حاشیه ی صفا شهر که برف هایش اگرچه آب شده بودند اما گوشه و کنار آن ، آنقدر سپید بود تا بتوانم مقداری از آن ها را بردارم و به سوی خانمم پرتاب کنم . هوای سرد و آفتاب داغ . حصیری در سایه ای پهن کردم تا درفاصله ی گرم شدن غذا دمی بیاسایم . دو اتوبوس از راه رسیدند ومسافرانی که به نظر می رسید در مسیر اردویی هستند پیاده شدند . قید خواب را زدم . چاره ای نبود. کویر . کویر . وغروب در تفت . تفت در کف کاسه ای از کوه که لبه ی شرق آن شکسته است . پنجره ی اتاق ما رو به غرب بود . رو به نیم دایره ی کوهستان . آنجا که شیرکوه با یال سپید از برف کمی دورتر با وقار خوابیده بود در سرمای شبانه ی کویری . صبح روز بعد عازم یزد شدیم . به زیارت آتش زرتشت و عکس گرفتن ها و چند کتاب خانه رفتن و برای ناهار، تا باغ دولت آباد با مرتفع ترین بنای بادگیر جهان به ارتفاع 34 متر و تنها بادگیر هشت وجهی با تالار هایی زیبا و درهای مشبک و فوق العاده و بنایی برای تابستان ها ی دور . ناهار و عکس و برگشتن  و گذشتن از کنار مسجد جامع و میر چخماق  تا شب که به دیدار استاد بروی . هنر دل ها را به هم گره می زند و شوق دیدار استاد جلیل صا لحی در من غوغا می کرد . استاد که خود تار می ساخت ، تارش را کوک کرد و نواخت و خواند « در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع .....»و عشق بود که می خواند و عشق بود که می نواخت و شور شیدایی . استاد از مفاخر استان یزد است که مجسمه اش نیز در موزه ی مردم شناسی تفت قرار دارد و بزرگوار . خاکی و افتاده . خانمش نیز مهربان و صمیمی . باوقار و ارجمند و نیلوفر ، گلی شاداب در کویر . هنرمند – شاعری که با دخترم فروغ دوست است و دوستی آنان مرا و همسرم را در آن شب به یاد ماندنی به آنجا برد و تفت را برای همیشه برایم شیرین کرد .

دشتستان – بهمن 1391

 

 


 نوشته شده توسط محمد غلامی در جمعه 91/12/4 و ساعت 9:35 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   71   72   73   74   75   >>   >
درباره خودم

ادبیات و فرهنگ
محمد غلامی
شعر ، خاطره ، مقاله و...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 278
بازدید دیروز: 509
مجموع بازدیدها: 474972
جستجو در صفحه

لینک دوستان
بنارانه
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
اندیشه نگار
ل ن گ هــــــــک ف ش !
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دیباچه
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
طراحی سایت و تولید نرم افزار تحت وب
پارمیدای عاشق
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
جوان ایرانی
عصر پادشاهان
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
بلوچستان
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
نغمه ی عاشقی
بهارانه
محمد جهانی
کانون فرهنگی شهدا
پژواک
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
****شهرستان بجنورد****
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
+O
سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی
ما با ولایت زنده ایم
عمو
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
طراوت باران
نیمکت آخر
تنهایی......!!!!!!
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
هستی تنهاااااا.....
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
♥نقطه سر قبر♥
.: شهر عشق :.
تراوشات یک ذهن زیبا
پیامنمای جامع
بوی سیب
سایت روستای چشام
نرگس 1
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
به تلخی عسل
عشق
@@@باران@@@
دریایی از غم
غدیریه
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
.:مطالب جدید18+ :.
غزل باران
wanted
آتیه سازان اهواز
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
نوری چایی_بیجار
روان شناسی * 心理学 * psychology
صاعقه
تینا!!!!
مهربانی
خیارج سرای من است
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
مشق عشق ناز
سکوت پرسروصدا
دخترونه
ماه مهربان من
خودم وخودش

آشنایی با زبان تات
دلنوشته های یه عاشق!
علم نانو در زندگی
جامع ترین وبلاگ خبری
مهندسی پیوند ارتباط داده ها ICT - DCL
شایگان♥®♥
خواندنی های ایران جهان
احساس ابری
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
چیزهای جالب
متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی
☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
جـــــــــــوکـ فــــــــــا
افسانه ی دونگ یی
محمدملکی
دوستانه
جوک و خنده
$عسل، شیرینی قلبها$
fazestan
زادگاهم بنارآبشیرین را دوست میدارم
قلب خــــــــــــاکی نوجوونی
Love
جزیره صداها
معماری
ساعت شنی
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
لوگوی دوستان
پیوندهای روزانه
خبر نامه