[ و طلحه و زبیر بدو گفتند با تو بیعت مى‏کنیم به شرط آنکه ما را در خلافت شریک کنى ، فرمود : ] نه ، لیکن شما شریکید در نیرو بخشیدن و یارى از شما خواستن ، و دو یارید به هنگام ناتوانى و به سختى درماندن . [نهج البلاغه]
 
امروز: سه شنبه 103 آذر 6

پنجشنبه 28 فروردین1393ساعت: 8:44 ب.ظ

بهارونه لیراوی

در هفتمین بهارونه لیراوی که با خوش آمدگویی ناصر بویراتی آغاز شد ابتدا مهدی بشیری شاعر دیلمی شعرش را به حاضران تقدیم کرد . بشیری با شعر «آرزو» که مضمونی اجتماعی داشت آغازگر شعرخوانی در شب شعر لیراوی بود.

کاش می شد آرزو یک جا نمود          آرزو را پاکتر معنا نمود

این شعر که طلبی است برای رسیدن به روزهای زیبا و بدون جنگ ، این چنین ادامه پیدا می کند:

کاش می شد تا لباسی از خدا        یک به یک پوشیده بر تن ها نمود

مهدی دهقان دومین شاعری بود که در جایگاه قرار گرفت این شاعر جوان گناوه ای هم با دو شعر محلی  شب را با شعرهای خود چراغانی کرد .

سپس غلامرضا ابراهیمی که تنش را زلزله شنبه لرزانده بود و تک تازش را دزدان به یغما برده بودند با زبان خاص خود برنامه را ادامه داد.

مختار تنگسیری از باتجربه های شعر از دیلم برنامه را با شعر مذهی «انتظار »پیش برد.

همه ی جمعه یل انتظار دلم   هَوَی دیدنت بی قرارِ دلم

شَق ایخهِ وسینه بتنِگه دِرای    دَ تاب و توونی ندارِ دلم

 عزت خلیفه زاده از باباحسنی ، روستای همجوار بنه احمد با یک غزل و یک شعر محلی همه را میهمان کرد. جهانگیر اژدری شب را به سوی طنز پیش برد و محمودی از برازجان فضای مجلس را تغییر داد و صدای خنده را جایگزین حس شاعرانه مجلس نشینان کرد.

بعد از این برنامه برای دقایقی به سوی خاطرات شادروان اله کرم افتخاری  رفت که این قسمت هم توسط سید نواب موسوی یکی از هنرمندان برجسته استان در عکاسی تدارک دیده شده بود. موسوی در سالی که گذشت کاندیدای سیمرغ طلایی در قسمت عکس بود که علی رغم شایستگی به آن نرسید.

با ورود خانمها برای ادامه برنامه عسکری و معصومه خدادادی بار دیگر مجلس به سوی شعر متمایل شد که در این بین شعر زیبای خدادادی که تلنگری بود بر رفتار گروه 5+1 در جریان هسته ای و زلزله دشتستان نشان از توان این شاعره استان داد .این شعر تشویق حضار را در پی داشت.

مِنمِنی تحریم امریکا یه حَل    دَفه رِیمو زلزله هم خَرده پَل

علیرضا خلیفه زاده یکی از نویسندگان برجسته استان و نویسنده کتاب هفت شهر لیراوی و بندر دیلم که دست توانایی هم بر شعر دارد ابتدا نگاهی گذرا بر تاریخ انداخت و سپس با یک غزل و دو دوبیتی محلی جایگاه را ترک کرد.

اصغر شمسی پور یکی از افرادی است که یک پای شب شعر بهارونه بنه احمد و لیراوی بوده است .شمسی پور در این شب هم با شعر اجتماعی «گرونی» که نگاهی انداخته بود به وعدهای دولت برای کنترل گرانی همه را میهمان کرد.

قشنگ اومه که سیمون کارسونی    چه خَش معنا که سی مردم گرونی

و در آخر به سراغ قیمت مرغی رفت که حالا حالاها باید با خیالش طی شود:

چِنو منها و جمع کِرد تقسم    که قیمت مرغ وابی کهکشونی

محمد غلامی یکی از باتجربه های دشتستان هم از میهمانان این برنامه بود غلامی که از محل کار خود از کنگان به این مراسم آمده بود یکی از شعرهای معروف خود را خواند.

لَولته تاگل دلخواه نادن     ری پهنه جگر مو آه نادن

چشلته تا که میخواسن بسازن     دو تا دریا میون ماه نادن

سید طالب هاشمی که با شعرهای محلی خود نامی نیک در میان شاعران برجسته استان دارد هم از میهمانان خاص این شب شعر بود که سروده خود را به حاضران تقدیم کرد ، شعری خطاب به فرج اله کمالی که این شعر هم مضمونی اجتماعی داشت.

ای کمالی ای کمالت بی مثال        ای دلت مثل دل طالب بلال

 با ورود امراله خدری میزبان برنامه پشت تریبون ، برنامه به لحظات پایانی خود نزدیک شد .خدری شعری را خواند که مورد تشویق مداوم حاضران قرار گرفت «گفتی بِیار ، آوُردمه » که در قسمتی از آن اشاره داشت به حضور شاعران محلی سرای استان که به منظور شعر خوانی به شب شعر بهارونه دعوت شده بودند.

خدری شعر خود را با این پیام آغاز کرد ؛پیامی که قصد داشت ثابت کند گفته هایش در این شعر همراه با اسناد تاریخی است.

یه پَیومی سی شما اُمشو وَ یار آوُردمه    وصفِ حالی شاخصِ تذکره دار آوُردمه

و در پایان:

گندمینه ی ایگه بی بیخ تیش خدری بگو    شعر فایز ، بیت باکی سی نگار آوردمه

 و اما پایان دفتر شب شعر بهارونه لیراوی را ایرج شمسی زاده با تشویق بدون توقف حاضران امضا کرد. ایرج شمسی زاده که ماه هاست با بیماری دست و پنجه نرم می کند همچنان کلمات در کامش به خوبی به بازی گرفته می شوند ، شناخت کافی و شاید بیش از اندازه شمسی زاده از زبان مادری از این نابغه محلی سرایی یکه تازی بی همتا در عرصه شعر محلی به وجود آورده است.« بیو بارون» یکی از  شعرهایی بود که ایرج شمسی زاده در این مراسم خواند .

هلاکُم ، تشنه یم ، بی جون ، بیو بارون     بشورم مِی کُناری زرغر طیفون ، بیو بارون

شمسی زاده در ادامه اشاره ای داشت به خاطرات خود و گروهی از دوستان و استاد بهزادی در ایام جوانی در سبزه زارهای روستای تل تل که در نزدیکی گناوه قرار دارد .شمسی زاده می گوید : در هوای دوستان سروری از برای قد رعنای دوستم خواندم که ناگهان با صدای کِل خانمهای اطراف همراه شد .شمسی زاده با شعر «عَیدِه بَیو» که به گفته خودش پیش از انقلاب و در شیراز سروده بود حس بهار را بهاریتر از چهچه هر پرنده ای به صدا در آورد.شعر شمسی زاده دارای چنان قدرتی است که مخاطب را در دل خود جای می دهد.

نوروز اِیا اُمرو صَوا آخِر زِمِستونه بیو    بِندِشک دور گَندُمَل مَی بُلبُل ایخونِه بیو

و سر انجام ضرب آهنگ شعر «هَمار »می شود و به طبع آن آواز «ایرجو »هم متفاوت :

اَی پَرپَروک یارم بِجو هَمار مِن گوشش بُگو   عَیدِ بیَو تَی «ایرجو»سیت عَیدی ایسونِه بِیو

در حاشیه:

این برنامه با نقات قوتش حاضران را گرمی بخشید ولی سرمای شدید در دقایق پایانی تاب توان ریش سفیدها را گرفت  .

یکی از شاعران دیلمی که به این مراسم دعوت نشده بود برای رسیدن به این مراسم دامان خیلیها را گرفت ولی مرغ خدری یک پا داشت.

برای انجام این مراسم عبدالحسین خواجه گیری ، عبدالرسول داریوشی  و رضا خواجه گیری از خواجه گیری و محسن خواجه گیری از فعالان روستای بنه احمد سنگ تمام گذاشتند.


 نوشته شده توسط محمد غلامی در جمعه 93/1/29 و ساعت 11:5 صبح | نظرات دیگران()

چرا – را – راغِ – خا – خا – خا - نه ای – تو

صفا – فا – فای – کا – کا – شا- نه ای – تو

تو – یا – یا – یار – یارا – یار – یاران

زبانم – بند – شد – یارا – نه ای – تو


 نوشته شده توسط محمد غلامی در پنج شنبه 93/1/21 و ساعت 5:3 عصر | نظرات دیگران()

بهاریه (علی اسپرغم)

برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز

 با دوست گرانمایه ام محمد غلامی گاه مکاتبات منظومی داشته ام که برخی از آن ها به رویت دوستان رسیده است. من اسم این کارهای خودم را پریشان گویی می گذارم و آنچه در پی می آید یکی از آن هاست. در طول سال گاه حوادث ناگواری رخ می دهد و گاه بعضی از دوستانم دچار مصایب و تالماتی می شوند که رمق و شادی را از من می گیرد. با این همه سال نو را بهانه می کنم و سالی خوش همراه با سلامتی و پیروزی برای شان آرزو می کنم. دیگر آن که صادقانه می گویم که من شاعر نیستم و تا چند بیتی ردیف می کنم کلی به زحمت می افتم و تازه بعد از تصحیح مکرر و بازنویسی آن آرام آرام متوجه می شوم که چقدر ضعیف از کار در آمده است. با این همه: 

برگ سبزی است تحفه ی درویش
چه کند بینوا همین دارد

***
با آن که بهار است و گل و موسم گلگشت
دل، میل تماشای در و دشت ندارد 
با صد گل نوروز، به دور از گل رویت
افسرده و دیگر سر گلگشت ندارد

ای یار سفر کرده که دیری ست نلرزد
تار دلم از نغمه جان بخش صدایت
از بهر دلم، همدم شب های جدایی
دور از تو دگر نیست، مگر خاطره هایت

از دست که نالیم که از گردش ایام
با کس نتوان گفت که بر ما چه ستم رفت
مهتاب شب و فصل گل و شور جوانی
با قافله ی عمر به صحرای عدم رفت

افسانه ی شور شب وصل و دم دیدار
هر گونه که دل خواست، همان گونه نوشتیم
دردا که به تاراج خزان، سر نزد از خاک
آن بذر وصالی که در این مزرعه کشتیم

شرح شب هجران و سحرگاه ملاقات
با کلک خیال تو به تحریر کشیدیم
یعنی که پس از شام سیه صبح سپید است
این فرض محالی که به تکرار شنیدیم

بر مزرعه سوخته جز یاس نروید
وز شاخه خشکیده تمنای ثمر نیست
تا گاه سفر بود زمنزل نبریدیم
اکنون که بریدیم دگر پای سفر نیست

کس نیست در این بادیه، همراه من و تو
همخانه ی ما جز دل تنهای غمین نیست
گفتی سخن از هست بگو، نیست رها کن
دیدم که ردیف دگری خوشتر از این نیست

با هم، چه شود، باز ره دشت بگیریم
آنجا که ز گل دامنه اش رنگ به رنگ است
در سایه ی آن صخره نشینیم که خواندی
بیتی که در آن قافیه با سنگ، پلنگ است

آنجا که به صحرای ختن، جلوه فروشد
از رایحه ی نرگس و بالای قرنفل 
دشتی که به هر موسم گل لاله برآرد
بر حسرت داغ دل تنهای توکل

در کنج قفس عمر به سر رفت و دریغا
پیرانه سر از بهر طرب نیست مجالی
گیرم که نگهبان قفس را ببرد خواب
ما را نبود بهر پریدن، پر و بالی

ویران شوی ای زلزله ی عشق که کردی
در کشور دل، حمله ی ویرانگری آغاز
نگذاشت یکی خانه ی معمور در این ملک
پس لرزه ی آن زلزله ی خانه برانداز

ای همره دیرینه که سی سال تمام است
همگام هم از بادیه ی عمر گذشتیم
بگذار که فایز صفتان جمله بدانند،
ما هر دو، پری دیده ی آواره به دشتیم

 برگرفته از وبگاه دیار مهر


 نوشته شده توسط محمد غلامی در چهارشنبه 93/1/6 و ساعت 11:46 صبح | نظرات دیگران()

سالت همه سال ، خرم و شیرین باد !

پیش قدمت ز فرشِ گل چین چین باد !

جانت همه عشق و روزگارت همه سبز

روزت همه روز ، عید و فروردین باد !

 


 نوشته شده توسط محمد غلامی در سه شنبه 92/12/27 و ساعت 11:15 صبح | نظرات دیگران()

مدت 2 سال است که در شرکتی واقع در روستای برکه چوپان از توابع کنگان مشغول به کارم . در همین رابطه ، چند روزی آقای حسین قشقایی واسطه ای بین من ودوستی که خودش را معرفی نمی کرد شده بود و اشعاری شخصی بینمان رد و بدل کرد که بخشی از آن ها را می آورم :

دوست ناشناس گفت :

تو را در« برکه چوپان »دلبری نیست

درنگ بیشتر غیر از خری نیست

غلامی بیشتر خود را میازار

که بعد از« بردخون» دیگر پری نیست

گفتم :

بود بار حماقت بارم ای دوست

که در پیری به فکر کارم ای دوست

پس از پنجاه سال از زندگانی

ز خر خرتر شدن ناچارم ای دوست

چند روز بعد اتفاقی به عسلویه و نخل تقی رفتم. نوشتم :

به گوشم از پری ای دوست خواندی

پس آنگه ناامید از« برکه »راندی

به دنبال پری چون فایزی پیر

سوی« نخل تقی» ما را کشاندی

گفت :

پریزاد تو در دشت« بنار» است

همان جایی که بلبل بی قرار است

تو چون درویش سرگردان دشتی

بیا برگرد « دشتستان» بهار است

گفتم :

نه از روی پری گاهی شدم سیر

نه گشتم از جفای یار دلگیر

پری را دوست می دارم ولیکن

نمی جوشد پری با فایزی پیر

گفت :

گل از شاخ پری سر بر نیاورد

کس از کار پری سر در نیاورد

پروبال من از هجر پری ریخت

ولی عشق پری پر در نیاورد

گفتم :....

گفت :....


 نوشته شده توسط محمد غلامی در یکشنبه 92/12/25 و ساعت 12:1 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   61   62   63   64   65   >>   >
درباره خودم

ادبیات و فرهنگ
محمد غلامی
شعر ، خاطره ، مقاله و...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 256
بازدید دیروز: 509
مجموع بازدیدها: 474950
جستجو در صفحه

لینک دوستان
بنارانه
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
اندیشه نگار
ل ن گ هــــــــک ف ش !
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دیباچه
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
طراحی سایت و تولید نرم افزار تحت وب
پارمیدای عاشق
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
جوان ایرانی
عصر پادشاهان
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
بلوچستان
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
نغمه ی عاشقی
بهارانه
محمد جهانی
کانون فرهنگی شهدا
پژواک
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
****شهرستان بجنورد****
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
+O
سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی
ما با ولایت زنده ایم
عمو
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
طراوت باران
نیمکت آخر
تنهایی......!!!!!!
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
هستی تنهاااااا.....
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
♥نقطه سر قبر♥
.: شهر عشق :.
تراوشات یک ذهن زیبا
پیامنمای جامع
بوی سیب
سایت روستای چشام
نرگس 1
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
به تلخی عسل
عشق
@@@باران@@@
دریایی از غم
غدیریه
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
.:مطالب جدید18+ :.
غزل باران
wanted
آتیه سازان اهواز
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
نوری چایی_بیجار
روان شناسی * 心理学 * psychology
صاعقه
تینا!!!!
مهربانی
خیارج سرای من است
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
مشق عشق ناز
سکوت پرسروصدا
دخترونه
ماه مهربان من
خودم وخودش

آشنایی با زبان تات
دلنوشته های یه عاشق!
علم نانو در زندگی
جامع ترین وبلاگ خبری
مهندسی پیوند ارتباط داده ها ICT - DCL
شایگان♥®♥
خواندنی های ایران جهان
احساس ابری
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
چیزهای جالب
متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی
☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
جـــــــــــوکـ فــــــــــا
افسانه ی دونگ یی
محمدملکی
دوستانه
جوک و خنده
$عسل، شیرینی قلبها$
fazestan
زادگاهم بنارآبشیرین را دوست میدارم
قلب خــــــــــــاکی نوجوونی
Love
جزیره صداها
معماری
ساعت شنی
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
لوگوی دوستان
پیوندهای روزانه
خبر نامه