ادبیات و فرهنگ
دوستی دارم از خاک پاک بلچراغ از ایالت فاریاب افغانستان . جوان است و به شعر ، علاقمند . به نام عبدالکبیر رحیمی که او را کبیر خطاب می کنیم . روزی به عنوان تفنن نوشتم : « نگارم موی زیبایش شلال است » و گفتم هرکدام از ما فی البداهه ، این مصراع را تا دو بیت ادامه بدهیم ، طوری که نام دوست مشترکمان « کمال » که در افغانستان است نیز در آن بیاید .
من نوشتم :
نگارم موی زیبایش شلال است
مرا بوسیدن رویش حلال است
نه تنها در وطن درد من این است
به افغان هم همین درد کمال است
کبیر نوشت :
نگارم موی زیبایش شلال است
بغل کردن به وقت شب حلال است
دلم یاد عزیز افتاده امروز
شباب خاطرات من کمال است
آبادِ آبادِ آبادان ای راز هر عشق و آبادی
باز آی و جانم بسوزان های ای تیرخورشید مردادی
ای مایه های گل اندوه سنگین تر از شانه های کوه
با سبزی نرم اقیانوس تا موج خیز غم و شادی
دنیا جوان است و پیرم من در دردهایم اسیرم آه
بگشای چشمان دریایی آن دشت رنگین آزادی
عذرا تر از هر زلیخایی شیرین تر از هر چه لیلایی
من موج مجنونیِ نیلم یا تیشه ی تلخ فرهادی
روزی که « من » در کنارت بود با بید ها بی قرارت بود
چشمی نکردی نظر سویش با - باغ ناز خدادادی –
دادم دلم را به چشمانت سرمست و خوش از بهارانت
چون اشتران از بیابانت خار مغیلان به من دادی
برازجان – 16 خرداد 95
جمشید گودرزی برایم نوشت :
تا بیده نبیده ، همیشه یاد تو بیدم
شاگرد تو بیدم و طرفدار تو بیدم
معنا و ادب حاصل ایثار تو بیده
مدیون تو غلامی و اشعار تو بیدم
در پاسخ نوشتم :
جانا چه بگویم که بود قدرِ صفایت
شعری بشود در خور تقدیم برایت
بر سینه نهم دست ادب تا که بگویم
قربان تو و لطف تو و مهر و وفایت
برگ های هر درخت
چشم های باز بی شمار
لحظه های سبز را به خاطرات می دهند
ما
زیر سایه ی کدام گل
زیر قامت کدام سایه ی بلند ؟
...
از درخت ها بپرس
برازجان – 16 خرداد 95
دارند. نامی آشنا درپهنه ادبیات استان بوشهر
ای طنین بال کبوترها، یک پرده راز بود ونفهمیدی
صد آسمان دریچه به روی تو، تا صبح باز بود ونفهمیدی
حسین دارند، نامی آشنا درپهنه ادبیات استان بوشهر است. نامی که هرزمان بخواهیم از شعر ، خاصه شعر دشتستان سخنی به میان آوریم ، باید از او بگوییم . چرا که هم درمواردی برشعرجوان ترها تأثیر داشته وهم می توان شعرش رادرآینه ی ادبیات انقلاب وجنگ دردشتستان دانست. دارنددراوایل دهه ی گذشته ، پرشورتر می آمد واو رابیشترمی شنیدیم اما خود علت کمرنگی حضورش رادرکنون، سدی به نام گرفتاری ها می داندکه البته چنین است اما به یقین او به تجربه های پنهانی مشغول است. هنگامی که می بایست آنچه را که می داشتیم، جمع وجور می کردیم ومی آمدیم تا درآب راکد، موجی برانگیزیم ،اوآمد با یک سوره از شب های مهتابی .جزو اولین هایی که باید جاده را هموار کنندتا دیگران بیایند که آمدند
وهمچنان می آیند. درباره یک سوره از شبهای مهتابی ، بیشتر مطالبی نوشتم . مجموعه ای با قالب های کلاسیک ودرون مایه ی مذهبی – عاشورایی- سیاسی. به نظر می رسد دارند با آنکه نیروی خود را تقسیم کرده ، درهمه قالب ها موفق بوده است اما آن گونه که از کتاب برمی آید، قالب دلخواهش غزل است.
دیشب دلم باران گل ها بود، صدیاس گلگون گریه می کردم
اینجا نبودم نیز آن جاهم ، مجنون مجنون گریه می کردم
یک سوره ازشب های مهتابی ، ازپشت بام خانه پیدابود
گل بر سرم مهتاب می پاشید، من مثل هامون گریه می کردم
دیدم که روی دست مهتابی ، خاکسترم را بادها بردند
من مانده بودم زیر شب این جا، دنبال او خون گریه می کردم
از پشت سر آواز می آمد ، مردی نوای شروه سر می داد
ازبوی فایز آه می بستم ،باشعر مفتون گریه می کردم
زخم صدایم نینوایی بود، آوازهایم کربلایی بود
پیشانیم آیینه تر می شد ، آیینه تر چون گریه می کردم
او علاوه برشعر به زبان فارسی معیار ، اشعار دلنشین وروانی به گویش محلی دارد.
دلم تنگه مث دل تنگی اور بهار امشو میخوام تاصب درارم از سر قیلون دمار امشو
به طور کلی اگر از منوچهر آتشی بگذریم ،می توان گفت دارند درکنار رضا معتمد، حرف اول را درغزل
دشتستان می زندامادرزمینه شعرمحلی باآنکه وی جایگاه خاص خود را دارد ولی کارش دشوارتر است
چرا که نمی توان ازشعر محلی دشتستان سخن گفت واز کنار غولی به نام کمالی به آسانی گذشت.
درپایان این مقاله لازم است بیان کنم ادبیات ما پیکری واحد است که دارند، کمالی، خسروی،چمنکار، شاه حسینی، اوجی فرد، انصاری نژاد،شجاع، کمالیان، کمالی نژاد، وهمه وهمه اعضای آن هستند.
باید بیش از آنکه درحصار اندیشه های خودمان باشیم ، به فکر اتصال حلقه های گسسته ومستحکم تر کردن حلقه های پیوسته باشیم. شفاف بنگریم ودرزلال واقعیت ها ، هرکسی رادرجای خودش ببینیم.
آنچنان که نیازی به برکشیدن کسی نداشته باشیم که دوستش داریم ونه فرو آوردنش که اورانمی پسندیم.
واقیت هاراببینیم حتی درباره ی کسانی که درپاره ای مسائل باآنان هم عقیده نباشیم . باید فکر ادبیات دشتستان باشیم ودر این راستا قدم شایسته ی دریای جنوب درپاسداشت شاعر ارجمند آقای حسین دارند قابل ارزش است چرا که هرکس درغنای سطح فرهنگ می کوشد، سزاوار تقدیر است.