ادبیات و فرهنگ
برگ های هر درخت
چشم های باز بی شمار
لحظه های سبز را به خاطرات می دهند
ما
زیر سایه ی کدام گل
زیر قامت کدام سایه ی بلند ؟
...
از درخت ها بپرس
برازجان – 16 خرداد 95
نوروز
کم کم از راه می رسد
پروانه ای
کوچک تر از مریم
نشسته روی کاغذ هام
بوی مهربانی
در کوچه های مبهم ذهنم
***
چگونه این همه زیبایی را به باد دادی ؟
چگونه گذشته ای از این همه ساعت ؟!!!
________
برکه چوپان – اسفند 90
با روسری شکوفه رنگارنگ
می باری سبز
از عشق شلال کوچه ها خرسند
در چشم تو شوق آسمان پیدا
دستان تو یک بغل پر از ماهی
پیراهن سبز مخملت زیبا
من
عاشق یک نگاه
یک لبخند
___________
کنگان - برکه چوپان - مهر 94
ماهی ها به چشمان تو پناه می برند
دلم برای ماهی ها می سوزد
وقتی آسمان را از آنان دریغ می کنی
پرندگان در تو صید می کنند
مرا
که نمی دانم در کدام گوشه غرق شده ام
دلم برای پرندگان می سوزد
وقتی دریا را از آنان دریغ می کنی
شب که پلک می بندی
دستی بر پلک هات
برایم فاتحه بخوان
_______________
برکه چوپان – اردیبهشت 94
ماهی ها به چشمان تو پناه می برند
دلم برای ماهی ها می سوزد
وقتی آسمان را از آنان دریغ می کنی
پرندگان در تو صید می کنند
مرا
که نمی دانم در کدام گوشه غرق شده ام
دلم برای پرندگان می سوزد
وقتی دریا را از آنان دریغ می کنی
شب که پلک می بندی
دستی بر پلک هات
برایم فاتحه بخوان
_______________
برکه چوپان – 94/02/30