ادبیات و فرهنگ
ای عشق! بیو که بُلبُلَل عاشق تر
پُی نغمه و شعر، ری گُلَل عاشق تر
فهمیدمِه بعدِ عمری عاشق بیدَن
مین هرچه سفیدتر، دِلَل عاشق تر
?? مقدمه :
??? محمد غلامی شاعر مطرح محلی سرا ، پژوهشگر و معلمی ساده، بی ادعا و فروتن است.
وی متولد دوم خرداد 1342، از توابع دشتستان است و به قول خودش، نان و نمک زادگاه دوست داشتنی اش - بُنار آب شیرین- را خورده است.
ایشان در طول سه دهه شاعری، آثار متعددی را در زمینه کلاسیک ، نیمایی ، سپید و گویشی در کوله بار "کلمه" دارد.
او در کنار سرودن، دستی نیز در کار پژوهش و نقد ادبی دارد، اگرچه عمده ی اشتهار ایشان بخاطر اشعار شیرین محلی است.
?? مهمترین آثار و تالیفات غلامی عبارتند از :
ریشه های روز، رها ز منّت باران، در سایه سار سنگ، گلبُنگی، از رنگ باستانی چشمانت، دشتستان در آینه شعر، نام تو باران، نم نم پنهان عشق و......
?? دوربین اول:
ساعت به وقت شرعی دریا، غروب دل انگیز پنجشنبه چهارم بهمن ماه 1397 را نشان می دهد.
کاروانی شورانگیز از شاعران محلی سرای استان، به قصد دیار پلنگ دره دیزاشکن -دشتستان- در راهند.
"برازجان، خیابان جمهوری..." ما را یکراست به سمت منزل شاعری بی شیله پیله از جنس سادگی و فروتنی، می برد.
محمد غلامی با موهای سپیدش، درب کوچه به انتظار میهمانان ایستاده و - مثل اشعار شکر ریزش- شکوفه ی لبخند بر لب دارد.
کاروان شعرِ بوشهر از راه رسیده و "اندک اندک جمع مستان" از دشتی ،دشتستان، دیلم و گناوه از گرد راه میرسند....
?? دوربین دوم:
شب شاعر (4) نم نم با غزلی دل انگیز از محمد غلامی آغاز می شود:
دلُم وُ یادِ نُها - با شِتاو - مَسّاوی
حِساوِ عقلِ نِکِه بی حِساو مَسّاوی
نِوِشتُم اِسمِتو پُی رمز ، عشق سوزاوی
گِرُندُمِش قِدِ دیوار، قاو مَسّاوی
هَمی کِه وَصفِ تو پُی جونِ دِل بُنا کردم
مِداد و دفتر و شعر و کِتاو، مَسّاوی
پِسینِ جُمعه نِشَسّی سِرِ تُرُمبِه وُ ناز
عَلَف وُ رَقص دِر اومِه ، چِهاو مَسّاوی
سِتاره ی عرقِ آسِمونِ پیشونیت
تِکی تِکِس وُ زِمین و گُلاو، مَسّاوی
شِلالِ مینِتِ دیدُم دِلُم -کُرپ- اُفتاد
لُووِت وُ کاسه گِرُفت و شِراو مَسّاوی
چِه داشتی کِه دِلُم باز بَعدِ پَنجاه سال
تونِه کِه دید به حال خِراب مَسّاوی!
غلامرضا ابراهیمی [دبیر سلسله نشست شب شاعر] ضمن خوش آمد به شاعران و میهمانان ، لحظاتی چند به معرفی محمد غلامی و جایگاه ادبی وی می پردازد:
غلامی یکی از شاعران محبوب و خوش نام استان است که در کنار استادانی چون ایرج شمسی زاده ، حاج علی مرادی ، فرج الله کمالی ، سید اسماعیل بهزادی و... در عشق به مردم و فرهنگ سرزمینش، خوش درخشیده است.
وی با اشاره به صفت برجسته ی ایشان خاطرنشان کرد:
غلامی انسان- شاعری است که در کنار خدمات ارزنده اش در عرصه ی ادبیات کلاسیک ، آزاد و گویشی، " عاشقی و با مردم زیستن" را پیشه ی خود ساخته است.
?? فصل اول سخنرانی پیرامون شعر و شخصیت شاعر میزبان، توسط حسین دارند از شاعران مطرح آیینی و محلی دشتستان، آغاز می شود.
وی نخست به تعریفی از شعر محلی و مولفه های آن، می پردازد:
شعر محلی یا بومی، گستره ای آفاقی دارد و بازتاب فرهنگ، سنن و آداب و رسوم یک قوم یا سرزمین است.
ایشان با استناد به شعر "کلاخا" اثر مرحوم حاج علی مرادی افزود:
این شعر ؛ نمونه ماندگار و جا افتاده ی شعر گویشی است که تمام ذات و خون هایی که در مویرگ های آن جاری ست، بومی است و محدود به استخدام صرفِ واژگان محلی نیست.
دارند، در ادامه با تبیین جایگاه شعر و شخصیت ادبی محمد غلامی گفت:
استاد غلامی یکی از سرآمدان شعر محلی این خطّه است، که در تمام جوانب شعری اعم از کلاسیک ، نیمایی و آزاد دستی تمام دارد.
ایشان با اشاره به بومی گرایی در شعر این شاعر هم اقلیمی افزود:
شعر بومی غلامی ،در شعر سپید وی راه دارد. بومی گرایی یکی از مولفه های عمده اشعار ایشان است که - چونان منوچهر آتشی- سبب تمایز آثار وی می شود.
حسین دارند، در پایان با اشاره خصوصیات اخلاقی شاعر بیان کرد:
سادگی، فروتنی و خنده رویی یکی از ویژگی های عمده استاد غلامی است که سبب ارتباطات گسترده و اشتهار ایشان در بین دوستان عام و خاص می گردد.
?? دکتر عبدالله رییسی شاعر ، منتقد و مدرس دانشگاه سخنانش را با اشاره به سجایای اخلاقی محمد غلامی آغاز کرد و گفت:
آنچه که در محمد غلامی محل تمرکز و توجّه است، داشتن سعهی صدر، لبخند بر لب و تابآوری در شرایط پیچیده زندگی است؛ چیزی که اغلب شاعران و نویسندگان بخاطر مشکلات روزمره با آن درگیرند و از آن رنج میبرند.
وی در ادامه با تاکید بر عزلت نشینی و گوشهگیری غلامی در عین "متنمحوری" ایشان، افزود:
غلامی از آن دست شاعرانی است که - در عین حاشیهگیری - در " متن ادبیات حاضر است و در حوزههای مختلف ادبی اعم از شعر کلاسیک، نو، گویشی و پژوهش فعالیت دارد.
رییسی با تاکید بر "متن محور بودن" تلاشهای غلامی خاطر نشان کرد:
مشکل عمده شاعران مطرح محلی سرا فعالیت صرفا شفاهی آنهاست؛ اما محمد غلامی با درک لزوم بجا ماندن میراث مکتوب از ادبیات فولکلور، "متن محوری" را با چاپ آثار متعدد شعری و پژوهشی پیشهی خود ساخته و از این بابت، باید به وی تبریک گفت.
شاعر و منتقد بوشهری در ادامه به کنشهای اجتماعی غلامی پرداخت و افزود:
یکی از مشکلات جامعه امروز، کمرنگ شدن اخلاق و منش اجتماعی، در سایهی دانش افراد است.
به جرات میتوان گفت که عقلانیت اجتماعی، اخلاق، تواضع و کرامت انسانی استاد غلامی، بر دانش ادبی وی غلبه دارد؛ و ایشان آداب مباشرت و جایگاه ادبی خود را کاملا رعایت میکند.
رییسی در بخش دیگری از این محفل صمیمی، در پاسخ به سوال دبیر نشست، در خصوص "مقایسهی شهرت محمد غلامی نسبت به شادروان بیابانی در حوزه شعر محلی" ، گفت:
گرچه زندهیاد بیابانی از پیشگامان شعر محلی است و یکی دو شعر گویشی بسیار موفق نیز دارد، اما آقای غلامی در این عرصه به دلیل گسترهی فعالیت و چاپ آثار محلی مکتوب و نیز حضور پررنگ در شب شعرهای محلی استان، از جامعیت و اقبال خاص از طرف مخاطب برخوردار است.
رئیسی همچنین افزود:
بیشک اشعار گویشی غلامی نسبت به دیگر آثار وی، پر مخاطبتر و موفقتر بوده است؛ از دیگر سو در حوزه شعر سپید نیز محمد بیابانی یکی از خاص ترین شاعران معاصر در تلفیق و ترکیب انسان معاصر با اساطیر تاریخی و حماسی است و جایگاه شعر او را در طراز ملی باید سنجید.
?? پایان بخش فصل اول سخنرانی، حسین نوری فیروزی شاعر مطرح محلی سرا و موسیقی پژوه بومی از بندر بوشهر است.
وی با اشاره به تلاش های ارزنده غلامی در پاسبانی از شعر بومی گفت:
میراث داری استاد غلامی -طی سه دهه شاعری - در رشد و اعتلای فرهنگ ناب فولکلور استان، بر کسی پوشیده نیست.
وی با شناخت کامل از محیط و فضا ، گلواژه های بومی را به زیباترین نحو احیا و به نسل آینده منتقل کرده است.
فیروزی با اشاره به اهمیت زبان و گویش ها افزود:
زبان و گویش، هویت و شناسنامه ی اصیل یک منطقه و مردم آن است.
باید بیشترین از این، قدر استاد کمالی ، محمد غلامی و دیگر بزرگان این دیار را در پاسبانی از زبان و ادبیات غنی فولکلور بدانیم.
?? دوربین سوم:
در این شب رویایی و خاطره انگیز، شاعران محلی سرا حسین دارند ، کاووس کمالی نژاد ، منوچهر بایندری ، امان الله ابراهیمی ، علی اسپرغم ، کاظم فرجام راد( از دشتستان)، حسین نوری فیروزی ( از بوشهر ) ، احمد منصوری ، محمد ابراهیمی، ابراهیم شاکری و محمد تابناک و سید محمد بسیج (از دشتی) ، جمشید لیراوی و محمد دهقان (از گناوه) و امرالله خدری (از دیلم) به شعرخوانی پرداختند.
?? دوربین چهارم:
در این بخش لحظاتی چند، موسیقی سنتی در قالب بیت خوانی و خیام خوانی توسط شاعر و موسیقی بوشهری حسین نوری فیروزی به همراهی سجاد علیزاده (نوازنده نی) و غلامرضا زارعی( نوازنده ضرب) اجرا شد ،که تشویق حضّار را در پی داشت.
پس از اجرای موسیقی میزبان نشست شب شاعر (4) استاد محمد غلامی ضمن سپاس از میهمانان و ابراز خرسندی از این شب شورانگیز، میهمانان را به ضیافت سبز اشعار شیرین محلی دشتستانی اش برد.
?? در پایان این نشست، تندیس یادمان شب شاعر (4) توسط حسین نوری فیروزی و هدیه ای فرهنگی توسط دکتر عبدالله رییسی ، مسئول انجمن شعر و ادب بوشهر تقدیم محمد غلامی شد. همچنین - به رسم ادب- استاد محمد غلامی چند جلد از کتاب هایش را پیشکش میهمانان کرد.
در پایان دوستان شاعر، در قاب مشترک دوربین به عکس های سبز یادگاری می پیوندد.
???? اینک تیک و تاک ساعت، 22 شبِ دل انگیزِ بهارِ دشتستان را نشان می دهد و من دل در ترنم غزل شیرین شاعری عاشق پیشه بسته ام:
کافری شو مینَلِت دایُم کمینـُم می کـُنه
تیرِ عشقی رخنه تو دنیا و دینـُم می کـُنه
تـَش بگیرِ دل که باز تو غـَلــّه کال ِ عاشقی
دورِ طالِی حُسن ِ "زینو" خوشه چینـُم می کـُنه
اعتواری داده وَم مین ِ سفید و شاعری
کِی دل ِ بی اعتوارُم شرم ِ مینـُم می کـُنه
بعدِ مرگـُم رِی سَرِ قَورُم تو کَبکاوی بکال
هجرِ یارِ نازنینی، شو زمینـُم می کـُنه!
نویسنده :
غلامرضا ابراهیمی (الف/ دریا)
بهمن 97 - بندر بوشهر
شعر محلی استان بوشهر پیش از آن که بیان اندیشه ی سراینده اش باشد ، انعکاس فرهنگ بومی است . این نوع شعر با عمری به بلندای نیم قرن ، جذابیتی دارد که می تواند بیشترین مخاطبان را در جلسات شب های شعر استان بوشهر دور هم جمع کند و لبخند و هیجان بیافریند .این شعر نه تنها در بین عوام که در میان خواص نیز پرطرفدار و از این حیث یکه تاز است . باوجودی که وجه گویشی شعر محلی ، یکی از عوامل جذب مخاطب است اما همان وجه سبب شده تا این نوع شعر بیشتر به عنوان شعر شنیداری مطرح باشد چرا که انتقال دقیق و صحیح واژه ها به خواننده ای که شعر را قبلا نشنیده باشد ، مشکل و درک مفاهیم آن برای کسانی که با فرهنگ گویشی استان آشنا نباشند ، دشوار است . برای رفع این مشکل و معرفی بیشتر این گونه شعر ، در سال های اخیر کوشش هایی شده و آثار ارزشمندی در نشریات پدید آمده و کتاب هایی سودمند به چاپ رسیده اما هنوز اثری به اندازه ی صدا نتوانسته هیجان و خوانش کاملا صحیح چنین شعری را انتقال بدهد با نگاهی به فهرست سرایندگان مطرح شعر محلی در استان بوشهر ، با نام های درخشانی رو به رو می شویم که قریب به اتفاق آنان دوران میان سالی را نیز پشت سر نهاده اند و این موضوع تا حدودی نگران کننده است . گاه با خود می اندیشم چرا در شعر نو استان بوشهر ، روجا چمنکار ، زری شاه حسینی ، سیامک برازجانی و ... آمدند ولی در شعر محلی ، کمتر شاهد بلند پروازی های جوانان هستیم ؟ آیا این شعر همچنان به سنت ها پایدار می ماند یا روزی پوست می ترکاند ؟ چرا پس از گذشت چندین دهه ، هنوز اثری از جوانان نداریم که به شهرت کلاخا پهلو بزند و و با قوت و قدرت ، بخشی از تاریخ و فرهنگ ما به حساب آید ؟چرا هنوز وقتی از شعر محلی استان بوشهر سخن می گوییم ، به نام های بلند ایرج شمسی زاده و فرج کمالی تکیه می کنیم ؟ چرا بنیانگذاران شعر محلی استان ، هنوز از بهترین سرایندگان این نوع شعر هستند ؟ ودر یک کلام آیا این شعر هنوز پویاست ؟ اگر به برخی از رازهای موفقیت شاعران بزرگ محلی سرا دقت کنیم ، متوجه می شویم که سرودن با گویش محلی چندان مهم نیست . بلکه پیش از هر چیز باید به خود و تاریخ را تکیه کرد و در فرهنگ عامه حل شد . اجتماع را شناخت ، با مردم نفس کشید ومواد خام را از اعماق جامعه بیرون آورد . باید دردها را شناخت وجسارت فریاد داشت . این ها بخشی از اسباب بزرگی است که برخی فراهم کرده اند . شعر شاعران جوان محلی سرای ما آیا چنین مسیری را طی می کند ؟ آیا پشتوانه ی مطالعه ی عمیق اجتماعی دارد ؟ من بر این باورم تا هنگامی که جوانان از سر تفنن شعر می گویند و یا دل به نظم های واتس آپی خوش می کنند ، باید از خطر گمراهی بترسند . شعر محلی با نوار کاست میان مردم آمد . کم کم در شب های شعر پا گذاشت . در روزنامه ها مطرح شد و توانست کتاب هایی ارزشمند به خود اختصاص دهد اما احساس می شود که شعر جوان ، پراکنده به پیش می رود و محک جدی نمی خورد . شاید نشست های کارگاهی منظم و یا توجه بیشتر نشریات نظیر همین صفحه به این مهم بتواند استعدادها را معرفی و شکوفا کند و مجال بیشتری به کسانی بدهد که به طور جدی تر و با شناخت عمیق تر از رسالت این گونه شعر قدم بر می دارند . جوانانی که آینده در انتظار است تا بیشتر آنان را بشنود . کسانی مثل آشو صفری ، مهدی شیخیانی ، شهراد میدری ، حمید زارعی ، فاطمه پولادی ، راضیه باقر زاده ، امرالله حاجب ، تارا حیدری و برخی نام های دیگر که نخواهند گذاشت شعر محلی استان بوشهر پیر شود . دشتستان . دی ماه 1393 توضیح : این مقاله در اتحاد جنوب مربوط به روز یک شنبه 14 دی ماه 93 چاپ شده
ساعت یک و سی پنج دقیقه بعد از ظهر با اشک از خواب برخاستم . خواب دیدم جمعیتی انبوه در سالنی نشسته بودند و دکتر عبدالکریم مشایخی داشت سخنرانی می کرد . سخنرانی که تمام شد ، قبل از برخاستن ، برگ یاد داشتی که از قبل به او داده بودند را خواند : « امروز ناهار هم آقای محمد غلامی مهمان ما هستند . » در آن جمع ، تنها من برای ناهار دعوت شده بودم . دکتر که بلند شد برود ، من چون زیر شلواری پوشیده بودم ، کنار آقای محمد رضا ملکی رفتم و با او مشغول صحبت شدم ولی هدف اصلی من این بود تا با هایل کردن او ، دکتر مرا در چنان وضعیتی نبیند و بعد در اتاقی دیگر بروم و لباسم را عوض کنم و عازم پذیرایی بشوم . این که کار به کجا کشید ، نمی دانم ولی در ادامه ی خواب ، صحنه به مراسم تعزیه خوانی رسیده بود . قریب ده نفر به صف و در کنار هم رو به مشرق ایستاده بودند . دکتر مشایخی نیز یکی از آنان بود . تعزیه ی حضرت عباس (ع) بود . من نیز در نقش امام حسین (ع) بودم . من و عباس از جمعیت جدا و نزدیک به هفت تا ده قدم جلوتر و روی به شرق بودیم . چهره ی عباس (ع) یادم نیست اما حضور داشت و داشت به میدان می رفت و دو سه قدم از من جلوتر بود . من باید می خواندم اما پیش از من ، گروهی که ایستاده بودند می بایست شروع می کردند . چند لحظه ی کوتاه سکوت حاکم شد آنگاه گروه با هم خطاب به من خواندند :
شاها برس به فریاد وقت ...
و من به سویشان برگشتم تا بخوانم که بیدار شدم . معلوم شد که در خواب گریه می کرده ام . گریه ای که در بیداری نیز ادامه یافت . در همان حال سر به سجده گذاشتم و از خداوند طلب آرزویی کردم آنگاه بدون آنکه برخیزم تا دست و رویم را بشویم ، خودکار و دفتری برداشتم بلافاصله و این شعر را نوشتم :
شطّ ِ زلالِ دستِ تو از چشمه های عشق
ای نقدِ دست و چشم سپرده بهای عشق
باروت های لعلِ لبت هیچ نم نداشت
می رفت شعله ور شود از ماجرای عشق
دستِ تو بود و وسوسه ی آب و تشنگی
عهدِ تو بود تا که بماند وفای عشق
تصویرِ بی نهایتِ مردانگی در آب
دستِ تومی کشید رقم یا خدای عشق
با آن که عشق غیرِ بلا بهره ای نداشت
گل داد باغ چشم تو در کربلای عشق
قلم گر من نویسم یک کلامی
ز دشتسون فرهنگی و نامی
بنار او شرین نومت بلنده
ز استادی که نام او غلامی
توضیح : من شاگرد و کمتر از همه هستم . از لطف آقای بهادری سپاس . این شعر را برای حفظ کردن در آرشیو می گذارم .
خوشحالم که « نام تو باران » بهانه ای شد تا شبی به یاد ماندنی در سالن فرهنگ برازجان رقم بخورد و بار دیگر بزرگوارانی از دیار عشق و ادب ، زیر یک سقف دیدار و خاطره ی شیرین دیگری در حافظه ی دشتستان ثبت کنند . اگرچه این کمترین در انتهای صف ایستاده ام اما افتخار نصیب شد تا برگ نازک و کوتاه نامم را به درخت تناور ادبیات دشتستان گره بزنم و قدر دان تمام عزیزانی باشم که قطره قطره از وجودشان شهد مهربانی نوشیده ام . از عزیزانی که از ماه ها پیش تر دغدغه داشتند ، عزیزانی که پیش از دیگران آمدند تا مقدمات را فراهم آورند ، یاران بی نشان تدارکات و پذیرایی ، بزرگوارانی که کارهایشان را گذاشتند و آمدند و یا آنان که اندیشه ی آمدن داشتند ولی در خدمتشان نبودم . اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان دشتستان ، شهرداری برازجان شورای اسلامی شهر برازجان علی پورجم معون فرهنگی شهرداری برازجان جواد لقمان زاده بخشدار بخش مرکزی شهرستان دشتستان شورای اسلامی روستای زادگاهم بنار انجمن اهل قلم با اسفندیار فتحی مجری محترم انجمن نوای دشتستانی با احسان مبارکی سایر انجمن ها از برازجان و سایر شهرستان ها تمامی هنرمندان حاضر در جلسه ، دوست داران هنر و قلم ، دوستان سال های دیر تا امروز ، عکاسان ، خبرنگاران ، اهالی نشریات ، سایت ها ، عزیزانی که از طریق دنیای مجازی خبر رسانی کرده بودند ، مهربانانی که برای ساخت کلیپ زحمت کشیدند . عزیزانم از سراسر استان خاصه دشتی ، گناوه ، بوشهر ، کلمه و دیار مهر ، زیارت و بنار آب شیرین . احمد قائمی عزیز که لطفشان دایم است . استادانم ، شاعران ، هنرمندان و سخنرانان که در آیینه نگریستند و شمه ای از وصف خویش گفتند : معصومه خدادادی ، مجتبی مصدق ، مهدی بیات نسب ، سید اسماعیل بهزادی ، فرج الله کمالی ، محمد رضا باقری ، محمد حسن آبیار ، محمد حسین زندوی ریاست محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی برازجان . مهدی شیخیانی ، علی اسپرغم ، حمید بوستانی ، امان الله ابراهیمی ، آرش شمسی زاده ، نجف قلی محمودی ، عبدالخالق عبدالهی ، قاسم شجاعی ، فرزندانم نیما و غزل بزرگوارانی که از کتاب رونمایی و در حق اینجانب استادی کردند تا افتخاری فراموش ناشدنی نصیبم شود . عزیزانی که افتخار دادند تا در کنارشان عکس یادگاری داشته باشم . همسر همیشه همراهم ، تمامی افراد خانواده ام . اما شرمسار عزیزانی هستم که مجال تعظیم در ابتدای ورود و اظهار ارادت در انتهای برنامه در برابر شکوه و بزرگواریشان نیافتم و مهربانانی که به دلیل کمبود جا ، در کف سالن نشسته ، یا تا پایان برنامه ایستادند تا به من درس اخلاق و ادب بیاموزند . خاک پایتان محمد غلامی