ادبیات و فرهنگ
ساقه در لیوانم بگذار
بویت را
در جانم
تشنه ام
__________
برازجان - آبان ماه 1390
خورشید ها
از عشق بر خاسته اند
آن سوی منظومه ی مژگان هات
دلم که می چرخد
می چرخم
شش قلب
در تو می زنم
گنج در خرابه پیدا می شود
تو
در حسین آبادِ دل من *
___________
* حسین آباد نام محله ای قدیمی در برازجان
برازجان - 15 آبان 1390
برای عزیز از دست رفته ام فاطمه زهرا
درخت می شوی
سایه می گسترانی
تبری نامرئی می روید کنارت
ریشه ام را بریدند
پدرم مُرد
مادرم شاخه ی زردی شد
چقدر شاخه بریدند از من
و تنجه ی سبزی که تو بودی
من هر روز
زردتر می شوم
کنگان . 13 اسفند 95
مثلِ غوغای پرستوها
پیکِ شادابِ بهارانی
تو پیام آورِ روییدنِ برگ
انفجارِعطشِ عاطفه درجانِ درخت
شعله های گلِ سرخ
عطرِنمناکِ علف در نفسِ صبحدمان
روحِ بارانی
برازجان – 90/7/26
خورشید را خاموش می کنی
وقتی کج می چرخی سویم
با نیم طلوع ِ لبخندی
چقدرغروب را دوست دارم
انگار
سرنوشتِ من است
غروبگاه کنار ِ تو باشم
_________
برازجان- تیر1390