ادبیات و فرهنگ
من با تو به شعرِ ناب می اندیشم
ماهی شده ام به آب می اندیشم
مانندِ گیاهِ زیرِ خارم بی تو
هر لحظه به آفتاب می اندیشم
اردیبهشت 96
رخش گُلنار و قامت نخلِ بی تاب
رطب می آوَرَد از لعلِ سیراب
تنی دارد چو آبی در دلِ سنگ
دلی دارد چو سنگی در تنِ آب
با تبریک میلاد حضرت مسیح ( ع ) به هم وطنان عزیز مسیحی ام ، این شعر را به دوست نازنینم ورژ زرگریان تقدیم می کنم :
سرشار صفای آسمانی ست مسیح
منظومه ی سبز کهکشا نی ست مسیح
یک دست پر از زلال ، یک دست شراب
پیغمبر عشق و مهربانی ست مسیح
روزی ز شراب شوق مدهوشم کرد
یک روز دگر رفت و فراموشم کرد
من گوشی ساده ای به دستش بودم
ناگاه زدم به سنگ و خاموشم کرد
تو باغ به گل سرشته را می مانی منظومه ی نانوشته را می مانی
من در عجبم چرا زمین آمده ای تو نازترین فرشته را می مانی
بهمن93