ادبیات و فرهنگ
دوست عزیزم آقای حسین مرادی نسب در یکی از غزل هایشان مرا مورد لطف قرار داده و با آنکه از ایشان بسیار کمترم ، مرادی و غلامی را هم وزن دانسته و تخلص شعر شان را به نام من نوشته است . با سپاس از ایشان آن غزل را با هم می خوانیم :
غم هجری به دل دارم شبان آهسته می نالم
ربوده خواب از چشمم همه بنشسته می نالم
خدا را محض دل آهسته ران ای ساربان دل
دل و بالم شکسته ، با دل بشکسته می نالم
الا ای ساربان تندی مکن دل در قفا داری
غمش را مالک استم من ز دنیا رسته می نالم
بیا ای ساربان محمل بدار با ما مدارا کن
یکی نظاره ای بر من ، که چون پیوسته می نالم
ز بس دنبال محمل می دویدم با دل زارم
به دل زار و حزینم هم ز پای خسته می نالم
اگر جانان رضا باشد غلامی را چنین بیند
به دل شادم ولی آهسته و پیوسته می نالم