ادبیات و فرهنگ
عباس اوجی فرد
.....«محمدغلامی» رامردم دوست دارند. به خاطراشعارمحلی اش وسربه زیری اش.اما« ریشه های روز» نتوانست محبوبیت اورادوچندان کند. ای کاش اشعارمحلی اش رابه چاپ می رساند. خودتان قضاوت کنید، آیا این می تواندغزل امروزباشد، همراه بااشعاردیگراین مجموعه شعر: عشق ببین چه می کندبادل بی قرارمن/ آه زروزگاردل وای زروزگارمن/ شاخ زبن شکسته ام گرچه به گل نشسته ام/
بازبیابیابیابهرخداکنارمن.../.......
نسیم جنوب- شماره 207 یک شنبه 24 شهریورماه 1381
......درمجموعه ی شعرآقای غلامی بانام « ریشه های روز»، ماباز به اقلیم جنوب برمی گردیم. غلامی دراین بازگشت، کوشش می کندفقرواستضعاف ، که درمنطقه ی محروم جنوب سال های سال است که ریشه دارد رابازبان شعربیان کند......
نشریه ی اولین همایش دانش آموزی ادبیات شهرستان دشتستان
طبیعت به اضافه ی انسان
عده ای ازجمله " ارسطو"هنرراتقلیدازطبیعت می دانند، اماعده ای دیگرازجمله :آلن"هنرراوشعرراطبیعت به اضافه ی انسان می دانندوآنچه که یک اثرراهنری می کندهمین است. به نمونه های زیرتوجه کنید. سه شعرازسه شاعر، طبیعت درتمام این سه شعر"جیرجیرک" است ویک چیز ولی هرشاعردرشعرخود، خود ِ خودرابه طبیعت اضافه می کندوازیک موضوع، سه شعرمتفاوت پدیدمی آورند. درشعراوجی "جیرجیرک" دوربودن ازدوست وفراق رابه ماالقاء می کندودرشعرباقری همان" جیرجیرک: شب رابه جهان می دوزدودرشعرغلامی، برعکس" جیرجیرک "شب راپاره می کندوبدین ترتیب هرشاعربااضافه کردن خود ِخود به طبیعت، شعر" یکه" ی خودرامی آفریند. شعرهارامی خوانیم :
جیرجیرک
جیرجیرک توی تاریکی
او به یادکیست ، کاینگونه بلند، یکنفس می خواند؟
اوبه یادکیست، کاینگونه مدام؟
جیرجیرک توی تاریکی، آه !
منصوراوجی – آذر67
این خطه کجاست؟
این خطه کجاست؟
کاین زنجره هامدام می دوزند
شب رابه جهان
باسوزن گز
ورشته ی آواز
این خطه کجاست؟
سهراب باقری شهریور71
چون
تاشب به سوگ ماننشیند به مرگ ما
چون جیر ِ جیرجیرک
جر می دهیم شب را
چون جیر ِ جیرجیرک
شب تاسپیده شب را...
محمدغلامی شهریور 71
______________
روزنامه خبر- نگاه پنج شنبه / 10 دی 71
زندگی امروزما اینترنتی شده وروزهاکه برما می رود، عکس العمل هایی نسبت به کارهایمان درنوشته های دیگران می بینیم که ممکن است بابعضی ازآن هاموافق باشیم یابرخی رانپسندیم اماواقعیت این است که برای محفوظ نگه داشتنشان اینجا، جایی مناسب است. بنابراین ازاین به بعد، پژواک آیینه ای خواهدبودتانظروحرف های دیگران را( تاآن جاکه به من مربوط می شود)درآن منعکس کنم.این انعکاس شامل نقدها، تمجیدها، اعتراض ها،یابعضاً مطالبی است که به صورت نامه ودست نوشته دراختیارمن است. هدف اصلی من ازاین کار، حفظ آنان وسپردنشان به آینده است
"به دوست و استاد عزیزم : جناب آقای غلامی "
همیشه سبز می آیی !
همیشه سرو .
همیشه به دنبالت می آییم
و تو فردا می شوی .
امتدادت از میان کدام زاگرس می گذرد ،
که فرسنگ ها جا مانده ایم .
از سیمرغ وجودت ،
به قاف معرفت رسیده ایم .
یادت باشد ،
ما همان بلبلان کوچه باغیم * .
نگاهت : آسمان
فریادت : حماسه های نیامده .
همیشه بهار !
" رها ز منت باران ** "
تمام احساست را ،
به فضای فرداها
پیوند خواهم زد .
" هادی حیدری "
................................................................
روزنامه ی خبر/صفحه ی هنرواندیشه/شماره 3028 سه شنبه25فروردین 1371
به دنبال چاپ آثاروزندگی نامه ی شاعران جوان وپراحساس این بخش ازمیهن اسلامیمان، این هفته به سراغ محمدغلامی شاعری ازدیاردشتستان(برازجان)می رویم که اگرچه کم کم ازسال های جوانی داردفاصله می گیرد، امااوراهم چنان درشعرهایش پرطراوت وشاداب می بینیم.محمدغلامی می نویسد: « درخردادماه 1342درروستای « بنار»ازبخش مرکزی شهرستان برازجان به دنیاآمدم. تحصیلات ابتدایی رادرزادگاهم گذراندم وبرای ادامه ی تحصیل به «برازجان»و« آب پخش»رفتم.پس ازاخذدیپلم دردانشسرای تربیت معلم شیرازبه تحصیل ادامه دادم ودرسال 1363دررشته ی ادبیات فارسی دوره ی کاردانی رابه پایان رساندم ودرحال حاضربه عنوان دبیرادبیات درمدارس راهنمایی روستاهای اطراف برازجان خدمت می کنم.حدودده سال است که شعرمی گویم ولی چندسالی بیش نیست که به طورجدی به شعرمی نگرم.»
وماهم اضافه می کنیم که غلامی یک دنیامحبت وصفادارد، درنامه ای که برای « هنرواندیشه » فرستاده، نوشته است:«قریب هفت هشت ماهی است که مهمان تازه ای پایش به کلبه ی چوبین وروستایی من بازشده است.هفته ای حدافل دوبارتابرازجان به استقبالش می روم وآن رابااحترام دردل روستاهای اطراف برازجان جای می دهم. گاهی درمحفل دوستانش می نشانم وزمانی به کلاس درس دعوتش می کنم. این مهمان گرامی ، روزنامه ی خبروصفحه ی هنرواندیشه است.یکی ازسرمایه های بزرگی که به وسیله ی روزنامه ی خبربه دست می آورم، علاوه برراه ورسم سرودن شعر، آشنایی بادوستان جوان شاعراست. آنهایی که شماامروزباحوصله پای صحبتشان می نشینیدوراهشان راهموارمی کنیدتافرداخدمتگزاروپاسدارادب وهنراین مرزوبوم باشند.»
ماغیرازتشکروسپاس ازیارانی چون محمدغلامی ودیگردوستان شاعرکه به صفحه ی هنرواندیشه مهرمی ورزند، چیزدیگری نداریم که نثارقدومشان کنیم، امیدکه پرباروسرسبزباشید.
درسال1375، مجموعه شعری کم حجم به نام « ریشه های روز»ازمن به چاپ رسیدکه ماجرای چاپ آن ودرگیری هایم بانشرشروه رادریادداشت هایم نوشته ام وشایدروزی هم به آن بپردازم.نام کتاب رااستادمنوچهرآتشی پیشنهاددادندکه برای من افتخاریبزرگ بود. ایشان مقدمه ای مفصل نیزبرکتاب نوشتندکه بنابه عللی چاپ نشدواصل نوشته درکتاب خانه ی شخصی من موجوداست. ازآن جاکه به مرورزمان، تمام شعرهای نوونیمایی کتاب رادراین وبلاگ گذاشته ام، نوشته ای کوتاه اززنده یاداستادمنوچهرآتشی که درارتباط باآن شعرهاست وتحت عنوان معرفی کتاب چاپ شده رادرپی می آورم ویاداستادراگرامی می دارم : محمدغلامی ازشاعران جوان وبسیارمستعد(بوشهر- دشتستان)است.وی ازابتدای انتشارآئینه ی جنوب بااین نشریه همکاری داشته واشعارخودودوستان دیگرش رابرای ماارسال می داشته ومی دارد.غلامی به جای مقدمه ی کتابش ، چنین آورده است : شعررمزی است تصویرزلال اشک پژواک شکستن شعرگنجشکی برلانه ی مار رنگ آوازخروس شعرفریادسپیدی بربام بلندعمر... هریک ازاین سطرهاراکه بازخوانی کنیم، تصویری ازتصورغلامی ازشعررادرآن می بینیم. تصویری ازیک ذهنیت ساده وزلال خط وسایه گرفته وجابجادرهمه ی شعرهانمودهای عینی وذهنی یافته است. درشعرهاهم« رمز»هست وراز، هم«پژواک شکستن »- که دردباشد – هم سرخی آوازخروس که سپیده دمان راشیارمی زند. هم هراس مرگ که پروازناتمام گنجشکی برکنام مارآن رانمایش می دهد. هرتارمو رودی فرورونده دراعماق تصویرروزهای گریزان. هرتارمو راهی تادره های برفی پیری دردا که عمرمزرعه ی جوبود وسیلی تش باد. این شعر، وتعدادی ازشعرهای پیش ازغزل هاومثنوی ها، می تواند نمونه والگوی خوبی برای خودغلامی باشدتادریابدکه ایجازوشکل وریتم شعرچگونه دریک زبان ساده وبی حاشیه می توانندکارسازشعری کامل شوند. ونیزسبب شودکه شاعر، دریابدکه مقدارزیادی نیازبه پرداخت زبان شعری خودداردتاحس وکلمه، به یگانگی برسندودرفضایی که بایاری بندهای شعری به وجودمی آید- هیأت ووضعیتی زنده وآشناپیداکند. غزل هاومثنوی های غلامی نیزدرجای خودزیباوسرشارازحس شاعرانه اند. به امیدبالندگی بیشتروتوفیق روزافزون این شاعرجوان. م. سورنا _____________ هفته نامه ی آیینه ی جنوب- سال چهارم شماره ی 127- شنبه 23فروردین ماه – سال 1376