ادبیات و فرهنگ
ملکی دو نیمه داشت . یکی نیمه ی شعر و اندیشه و روح که از وجودش می جوشید و بر سرانگشتانش جاری می شد تا همواره صدای ماشین تایپ او ، گواه حضورش باشد . نیمه ی دیگر ملکی ، همسرش بود که با پای او برای ما که مشتاق دیدارش بودیم ، در را می گشود و با دست های او برایمان قهوه می ریخت و پذیرایی می کرد . دو نیمه که یک دل بودند و یک زبان . با هم شاد می شدند و با هم زجر می کشیدند و شعر با حضور هر دوی آنان شکل می گرفت به گونه ای که بی گمان اگر یکی از آن دو نبودند ، شعر هم نبود .
امروز که شعر های ملکی گواه حضور پیوسته ی او در ذهن و فرهنگ ماست ، تصویر همسرش نیز در آن آیینه ماندگار است حتی اگر جسمش را به کام خاک سپرده باشیم که از این گزیری نیست .
نامش جاویدان باد
محمد غلامی
95/06/02