ادبیات و فرهنگ
بیو بارون
ندیدنش تلخ است اما واقعیت مانایی اش تسکینمان می دهد . ایرج شعرهایش را به کتابخانه ی دل های عاشقان سپرد و جاودانه شد .
او همیشه با ماست
هنوز صد سبدِ شعر داشتی رفتی
به سینه ها گل اندوه کاشتی رفتی
در این زمانه ی قحطی و روزگار خزان
تو ابر گشتی و باران نگاشتی رفتی
خوشا به حال تو کز این« جهان و کار جهان»
به غیر عشق دگر بر نداشتی رفتی
به دست بوسی تو آمدیم موسم عید
دریغ و درد که ما را گذاشتی رفتی