ادبیات و فرهنگ
حافظ و سعدی در کنگان
همکاری داشتم به نام حافظ افکار که با هم در شرکتی در کنگان کار می کردیم . حافظ پس از مدتی ، تسویه کرد و به سپیدان رفت . دو روز پس از رفتن او ، شخصی به محل کارم وارد شد وپرونده اش را به دستم داد تا مراحل پذیرش وی را انجام بدهم . در حالی که پرونده را بررسی می کردم ، سر بر آورده و گفتم : ببخشید . دو روز دیرتر رسیده ای . با تعجب نگاهم کرد و هاج و واج مانده بود که گفتم : مگر شما برای دیدن حافظ نیامده اید ؟ او دو روز است که از اینجا رفته . سعدی رحیمی با شنیدن این سخن متوجه ی موضوع شد و با هم خندیدیم .