ادبیات و فرهنگ
شعر محلى
در کنار این طیف نباید از برخى محلّى سرایانشاعر بىاعتنا گذشت. شاعرانى که راه شعر سنّتی را پیش از انقلاب اسلامى در زبانفولکلور و محلى ادامه دادند. «ایرج شمسىزاده»، «محمد بیابانی»، «فرجالله کمالى»، «على مرادى»، «بهرام اکبرى» و «حسن آرشنیا» از جمله شاعران مطرح محلىسرا بودند که نام و شعر آنان در حافظهى مردم مانده است. شعر این شاعران کهمضامین اجتماعى، عاشقانه و طنز، دست مایهى کارشان بود، بیشتر در قالب سنتی طىطریق مىکند هر چند که به مقتضاى مضمون از عناصر امروزى نیز تهى نیست. از این بین «ایرج شمسىزاده» در کنار شعر محلى علاقه مندی اش را به جریان مدرن شعرى، خواه نیمایى و خواه سپید نیز گه گاه بروز داده است.
شعر بوشهر پس ازانقلاب
وقوع انقلاب اسلامى در ایران، حادثهاى بزرگ بود که پیامدهاى مختلف اجتماعى ، فکرى و فرهنگى را به دنبال داشت. اینحادثهى بزرگ و حوادث بزرگتر پس از آن همچون جنگ هشت ساله، تأثیر شگرفى نیز برادبیات گذاشت به طورى که ادبیاتى ویژه را به نام ادبیات انقلاب اسلامى پایهگذارىکرد و در حوزهی شعر نسلى را به نام «نسل شاعران انقلاب» به وجود آورد. از آن پسجریان شعر ایران به دو شاخه تقسیم شد: نسلى بازمانده از شاعران قبل از انقلاب کهعمدتاً در حوزهى شعر نو با گرایش روشنفکری6 فعّال بودند و نسلى جدید به نام نسلشاعران انقلاب که عمدهترین ویژگى شعری شان بازگشت به قالب سنتى شعر، به ویژه غزل وانتخاب محتوایى متناسب با ارزش های حاکم در جمهوری اسلامى بود. در بوشهر نیز ایندو پارگى در جریان شعر به وقوع پیوست جز این که ظهور نسل شاعران انقلاب اسلامى وبلوغ شعرى آنان تا اواسط دههى شصت به طول انجامید.
از نسل شاعران قبل از انقلاب با گرایش روشنفکری، منوچهر آتشى، على باباچاهى، محمد بیابانى، ابوالقاسم ایرانى، علی دیّری و احمدفریدمند راه خویش را در همان شیوهى گذشته ادامه دادند. هر چند برخى حوادث، چند تناز آنان را وادار به مهاجرت به مرکز و عدم حضور علنى چند ساله در حوزهى نشر شعرنمود. این مهاجرت براى بیابانى موقت و زودگذر بود اما براى آتشى و باباچاهى بیشترتداوم یافت و در روند شعر و شهرت آنان تأثیر به سزایى گذاشت. از میان این شاعران،مرحوم محمدرضا نعمتى زاده به جریان شعر انقلاب با درون مایهی حاکم بر آن پیوست وحضورش در تربیت شاعران نسل انقلاب اسلامى بسیار مؤثر افتاد به گونهاى که شاعرانىچون سیدمحمد هاشمىفرد، محمدرضا هاشمىزاده و خلیل عمرانى در مسیر شاعرى خویشوامدار وی اند. علی دیری و ابوالقاسم ایرانی نیز اگر چه مجموعهی اشعارشان را بهصورت کتاب منتشر ننموده اند، با شعرهایی که گه گاه از آنان در مطبوعات به چاپ رسیدهاست، بر ادامهی مسیر خود پای فشرده اند.
در دههى شصت که جنگ و پیامدهاى آن، درون مایهىغالب شعر انقلاب را تشکیل مىداد، حضور شاعران جوان نسل انقلاب پررنگتر از جریانشاعران نسل پیش بود. شاعران نسل پیش که وابسته به جریان روشنفکرى ایران بودند، بنابه دلایلى که مجال ذکر آن در این جا نیست، هجرت و سکوت موقت را ترجیح دادند، از اینروى این جریان فرصت نیافت در دههی اول پس از انقلاب اسلامى نسل جدید جوانى را تربیتکند. با این وجود در همین سالها شمار اندکى از جوانان آن روز در پیوستن به اینجریان و سیر و سلوک در این روش از خود علاقه نشان دادند. از این گروه انگشت شمار، «امید غضنفر»، «شایان حامدی» و «جلال خسروى» را مىتوان نام برد، به ویژه خسروى کهدر همان سالهاى اولیهی پس از انقلاب دست به انتشار نخستین مجموعه شعرش زد. حرکتىکه تا انتشار دومین کتاب او بیش از دو دهه متوقف شد. اما از میان شاعران انقلاب اسلامى در دههی شصت،نام سید محمدهاشمى فرد، على هوشمند و خلیل عمرانى بیشتر به چشم مىآید. در سالهاىپایانى دههى شصت شاعران دیگرى از این نسل در عرصهى شعر انقلاب ظهور یافتند. «حسیندارند»، «رضا معتمد»، «سیّدمحمدرضا هاشمىزاده»، «عبدالحسین فخرایى»، «مجید عابدى»، «علیرضا عمرانى»، «غلامحسین دریانورد»، «شیرین تنگکیان»، «جلیل دشتى مطلق»، «غلامرضا کرمى» و «قاسم درویشى» از این دستهاند. این گروه در دههى هفتاد مسیر شعرانقلاب را در بوشهر تداوم بخشیدند و برخى از آنان نخستین مجموعههاى شعر خود را درهمین دهه به دست چاپ سپردند. در میانهی دو گرایش شاعرانی نیز بودند که شعرشانبیشتر بر محور علایق بومی و در توصیف طبیعت جنوبی البته با چاشنی غنایی دور می زد. این شاعران که در قالب غزل و نیمایی و سپید آغاز کرده بودند، به اقتضای همانبومیگرایی در شعر، کم کم به شعر محلی اقبال بیشتری نشان دادند و در این عرصه معروفشدند. سید اسماعیل بهزادی شاعر خورموجی و محمد غلامی از دشتستان را میتوان در اینگروه قرار داد.
ظهور موجها
پدیدهى دوم خرداد که در نیمهی دوم همین دههاتفاق افتاد و تا میانهی دههی هشتاد تداوم داشت و فضاى فرهنگى و مطبوعاتى حاصل ازآن، در تحول جریان شعر امروز ایران تأثیر شگرفى داشت. گسترش آزادى های اجتماعى و بهدنبال آن بروز فردیتها و همچنین تکثر و تنوع رسانهها و افزایش امکانات نشر وامکان ارتباط بیشتر با ادبیات فرامرزى، به پیدایش نسلى جوان در شعر امروز ایرانانجامید که تحت عنوان جریانهاى مختلف شعرى، نامهاى متعددى بر خود نهاده است؛ «شعرپست مدرن»، «شعر گفتار»، «شعر حرکت» و یا عنوان کلى «شعر دهه ی هفتاد و هشتاد» مهمترین عناوینى است که این جریان بدان موسوم است. این جریان جوان شعرى که خود را ادامه ی شعر نوو جریان روشنفکرى ایران مىداند، در ادامهی مسیر شتابناک خود از نامهاى بزرگى چونشاملو نیز گذشت و با تلاش برای رسیدن به زبانى متفاوت، به ادامهی حیات پرداخت. فردیت گرایى افراطى، جنسی نمایی ( اروتیک= erotic)، تظاهر و تمسک به فلسفه،ساختار شکنى در زبان و نزدیکى به زبان گفتار از ویژگىهاى این شعر است. این جریان،همپاى سایر نقاط ایران در اواخر دههی هفتاد در بوشهر نیز پیروانى یافت و تا مدتىجریان غالب شعرى در بوشهر بود. از بین نسل میانه غلامحسین حیدریه شاعر گناوه ایمقیم شیراز با انتشار دو کتاب به نام های ابتداع آغاز(1374) به این نوع شعر گرایشنشان داد. وی این گرایش را تا اواخر دههی هشتاد – حتی به شکلی غلیظ تر- با انتشارکتاب دوم خویش با نام «بر این راه برفی» (1388) حفظ کرده است.
اما از میان برخى از شاعران جوان آن دهه دربوشهر که علاقهى خاصى به این شیوه از خود نشان دادند، مىتوان از شایان حامدیفرزند عبدالرسول حامدی یاد کرد که در اوایل دههی هفتاد یکی از چهره های پرفروغ شعرجوان بوشهر بود اما متأسفانه مرگ زودهنگام او فرصت بلوغ و کمال شعری را از او گرفت. با این حال تنها مجموعهی شعر او (دری به دریغا) راوی قطعات درخشانی از جسارت ها ونوآوری های شعری او است. «فراز بهزادى» نیز که از جمله دوستان شایان حامدی و متأثراز وی بود، یکی از چهرههای شاخص این گرایش است که مجموعهى شعر او «بگو در ماهدفنم کنند» با همین فرم و درون مایه در اسفند سال 1381 به چاپ رسید. «زهرا جهانافروزیان» را نیز باید شاخصترین زن علاقه مند به این جریان شعرى در بوشهر نامید ودر این ردیف قرار داد.
در کنار این جریان، جریان تلطیف یافتهترى کهمتأثر از نظریات شعرى جدید على باباچاهى است، نیز ظهور کرده است که به تغییر وتحولات در ساختار شعر خود رنگى درونىتر و بومىتر داده است و نام شعر پسانیمایى رابراى خود انتخاب کرده است. این جریان نیز در استان بوشهر هوادارانى جدى داشته استکه از آن میان مىتوان به مصطفى فخرایى اشاره کرد. این شاعر نیز در سال 1382 نخستینمجموعهی شعر خویش را با نام «داوود در حنجره داشت » منتشر کرده است.
با این همه در دههى هفتاد شاعران پرکار دیگرىنیز در بوشهر فعال و پرتلاش نشان دادهاند که هم از نظر فرم و هم محتوا راهبینابینى را انتخاب کردهاند. این شاعران که شاکلهى ذهنىشان بیشتر معطوف به شعرانقلاب است، در عین حالى که به روح حاکم بر شعر انقلاب وفاداربودهاند، از درونمایههاى تغزلى و اجتماعى نیز روى گردان نبودهاند با این تفاوت که در عاشقانهسرایى از برخى بى پروایىهاى موجود در شعر به اصطلاح «پست مدرن» به کلى به دوربودهاند. این جریان از نظر فرم و ساختار نیز متمایل به اعتدال و رفتار میانه و محتاطانه با زبان و ادامهى مسیر شاعران نوپرداز نسل پیش، منتهى با زبانى نزدیک به زبان گفتار بوده است. شاعرانى چون «علىهوشمند»، «رضا معتمد»، «علیرضا عمرانى»، «اسکندر احمدنیا» ـ که این فرد اخیراز شاعران نسل قبل از انقلاب اسلامى است ولى پس از توقفى بالنسبه طولانى درنیمهی دوم دههى هفتاد به شاعرى رجعت کرده است.ـ «محمد حسین انصارى نژاد»،، «حسیندوراهکى»، و «خلیل شیخیانى» در این گروه قابل ذکرند؛ با این اشاره که از میاناین چند تن، هوشمند، عمرانى و دوراهکی و شیخیانی در دو عرصهی غزل سرایى و شعر سپیدحضور توأمان داشتهاند. اسکندر احمدنیا در زمینهی شعر سپید به سرودن ادامه دادهاست، در حالى که محمدحسین انصارى نژاد همهی تجربههاى شعرىاش را در شعر کلاسیک به خصوص غزل متجلى کرده است. از این شاعر تاکنون سه دفتر غزل به چاپ رسیده استکه غالباً داراى فضایى اعتقادى و مذهبى است و از برخى غزلهاى عاشقانه نیز خالىنیست. عباس اوجىفرد شاعر دشتستانى را نیز که انتشار نخستین مجموعهی شعرش «طوفانبى صداست» در سال 1377 با واکنشهایى همراه بود، باید در این گروه قرار داد. اوهر چند در غزل سطحى متوسط دارد، در برخى شعرهاى سپیدش جسارتهایى را از خود بروزداده است. این جسارتها که بیشتر در محتوا و درون مایهى شعر اوجى فرد جریان دارد،در مجموعهی شعر دیگر او(آهنگى براى دختر امپراتور(1381)) بیشتر به چشممىآید./ بخشی از مطلب آقای معتمد بود