اخیرا مقاله ای تحت عنوان «سنگار افتو در دیلم» به قلم آقای اسماعیل شهرسبزی در شماره های 697 و 699 هفته نامه اتحاد جنوب به چاپ رسید که نویسنده ی آن به چهارمین جشنواره ی استانی شعر محلی سنگار افتو که بهار امسال در شهر دیلم برگزار شده بود، ایراداتی وارد دانسته بود. این قلم ضمن احترام به شخصیت والای جناب آقای شهرسبزی، بنا ندارد به همه ی موارد مطرح شده توسط ایشان پاسخ گوید بلکه در ارتباط با مسایلی که مستقیم یا غیر مستقیم به اینجانب به عنوان یکی از داوران آن جشنواره ارتباط پیدا می کند، نکاتی را بیان می کنم:
آقای شهرسبزی در بخش اول مقاله ی خود در شماره 697 به تاریخ 12 تیرماه 1391 می نویسد: «بیشتر شرکت کنندگان از شهرستان دشتی بودند که طبعا نصف یا بیشترین وقت این نشست را به خود اختصاص دادند» ... با اشعاری «محلی پر از ات، میت، شی تو، اش، گتم و برای ما به فارسی (پارسی) ترجمه نمی شده بود» وی در حالی که اظهار داشته گویش دشتیاتی بیشترین وقت جلسه را به خود اختصاص داده، می نویسد:
«آیا این همه شرکت کننده شهرستان دشتی که معادل یک دوم تمامی مدعوین بودند، یک ژوری که آشنا به تلفظ دشتیاتی باشد، نیاز نداشت تا زحمات برادران و خواهران از شهرستان دشتی به هدر نرود و سبب دلخوری آنان نشود؟»
پیش از پرداختن به این سخنان، به اجمال بگویم که دعوت شدگان افرادی بودند که قبلا اشعارشان به جشنواره رسیده و نامشان از طریق هیات داوران به مسئولین برگزارکننده ی جشنواره اعلام شده بود. داوران جشنواره طی چند مرحله به صورت فردی و جمعی، شعرها را داوری کرده و در نهایت در هر بخش سه نفر برگزیده و 10 نفر برتر را انتخاب کرده بودند و علاوه بر آن ها، چند نفر نیز فقط برای خواندن شعر معرفی شده بودند. بدین سان جمع شرکت کنندگان از شهرستان دشتی که به قول نویسنده، معادل یک دوم تمام مدعویان بود را هیات داوران انتخاب کرده بود که این نشان می دهد، داوری بر خلاف نظر آقای شهرسبزی با گویش «ات، میت، شی تو، اش، گتم» آشنا بوده و توانسته اشعار دشتیاتی را به خوبی قضاوت کند و هنوز هم بر این عقیده می باشد که بهترین انتخاب و قوی ترین داوری را انجام داده است و جای آن نیست که آقای شهرسبزی، نگران هدر رفتن زحمات برادران و خواهران شهرستان دشتی باشد. البته من با این نکته موافقم که وقتی جشنواره ای محلی در سطح استان برگزار می شود، حق این است که نمایندگان تمام گویش ها در مقام داوری حضور داشته باشند.
ایشان در بخش دوم مقاله ی خود در شماره 699 اتحاد جنوب تاریخ 2 مرداد 1391 خطاب به خودش می نویسد:
«... چرا آمدی تو که اشعارت را با همنشینی مانند استاد علیمراد فراشبندی و با درخواست کتبی ایشان به تهران فرستادی آن هم در سن 18 سالگی در جلد 4 کتاب شعرا و سخن سرایان فارس تالیف محمد حسین رکن زاده آدمیت ... تو که استاد سید جعفر حمیدی در مقاله ی «برازجان خورشید دشتستان» مجله ی سیراف از نام و اشعارت آورده. تو که ... مگر راه گم کرده بودی. حالا به حساب یک مداد هم نیامدی کاش این شعرت را هم نخوانده بودی، چه تغییرات شگرفی بود که حتی اسم جنابعالی را نخواندند تا یک برگ تشویق نامه... اضافه بشود» آنچه آقای شهرسبزی اذعان کرده، بر کسی پوشیده نیست چرا که مکتوب و در دسترس همگان است اما این ها دلیل برای انتخاب شعر ایشان نیست و آنچه از آقای شهرسبزی در صفحات کتاب های یاد شده آمده، شعر به زبان فارسی معیار است حال آن که شعر سنگار افتو، شعر با گویش محلی است و این دلیل نمی شود که هر کسی در یک نوع شعر خوب بدرخشد، در نوع دیگر نیز می درخشد وانگهی بر فرض که اشعار فارسی و گویشی ایشان، هر دو در اوج زیبایی و درخشش باشد، باز هم ملاک داوران برای انتخاب شعرها، نام و گذشته ی اشخاص نبود بلکه مبنای قضاوت، همان چند شعری بود که شاعران برای جشنواره ارسال کرده بودند. با توجه به این نکته، اگر شعرهای ارسالی آقای شهرسبزی را نگاه کنیم و انصاف داشته باشیم و نیز جرات این را داشته باشیم که ضمن احترام به شخصیت افراد، فقط شعرهایشان را داوری کنیم، می بینیم که شعر ایشان ضعیف و تقلیدی ابتدایی از شعر دیگران بود.
(به علت دور بودن از آرشیو و کتابخانه ام، نمی توانم مقایسه ی دقیقی ارایه بدهم شما می توانید شعر محلی آقای شهرسبزی با ردیف «ای دوست» را با شعر «شروه» استاد فرج ا... کمالی مقایسه کنید و خودتان قضاوت نمایید.) البته وجود آقای شهرسبزی در جمع شاعران و خاصه جوانان حتی اگر به قول خودشان «چند سالی از تاریخ انقضاء و مصرفشان سپری شده باشد» باز هم مایه ی دلگرمی اصحاب هنر است.
ایشان در بخش دیگری از نوشته هایش اظهار می دارد:
«سرزنش و کوچک شمردن برازجانی ها، سابقه ی طولانی دارد. امروز هم از کنار دژ برازجان شروع و به این ساعت پر از سرزنش و ناچیز شمردن ماها ختم گردید. از برازجان 9 نفر شرکت کننده بودند که به جز یک نفر یا دو نفر، اسمی از بقیه خوانده نشد و تشویق هم نشدند». باید گفت که اگر هنرمندی از شهرستانی یا کشوری در مسابقه ای شرکت کند و مقامی کسب نکند، کوچک شمردن شهرستان یا کشور محسوب نمی شود و اگر هم در جایی، حقی از برازجانی ها ضایع شده باشد، در این مورد، حقی از کسی ضایع نشد. این به دلیل دشتستانی و برازجانی بودن من و خانم معصومه خدادادی (دو تن از سه داور آن جشنواره) نبود بلکه به آن دلیل بود که ما نام اشخاص و شهرتشان و شهرشان را ندیدیم و تنها در قضاوت، خدا را و حق را و وجدان را ملاک گذاشتیم. در پایان برای روشن شدن اذهان خوانندگان عزیز بگویم که از 26 نفر برگزیده در بخش های جوان و بزرگسال، شاعرانی از برازجان (3 نفر) ـ آبپخش، شبانکاره ـ دشتی ـ باغک ـ گناوه ـ کاکی ـ دیر ـ دیلم ـ بردخون و بندر ریگ به عنوان برتر شناخته شدند و از آنان تقدیر و تجلیل شد.
با احترام به استاد عزیز جناب آقای اسماعیل شهرسبزی ـ هفته نامه ی وزین اتحاد جنوب که زمینه ی بحث و روشنگری را فراهم می آورند و همدلی شما خوبان.
نوشته شده توسط محمد غلامی در سه شنبه 91/5/24 و ساعت 10:43 صبح |
نظرات دیگران()