ادبیات و فرهنگ
در میان شاعران دشتستان یکی از کسانی که توانمندی ادبی و شایستگی های انسانی را با هم جمع کرده است، محمد غلامی است. بیش از 20 سال سابقه ی آشنایی ام با این شاعر فرهیخته به من این جرات را می دهد که درباره او چنین داوری ای داشته باشم.
محمد غلامی بدون تردید از زمره بزرگان شعر دشتستان است. این بزرگی او را در عرصه ی شعر محلی می توان با تاکید بیشتری ادعا کرد هر چند که در عرصه ی شعر رسمی فارسی نیز ـ چه از نوع کلاسیک و چه از نوع شعر نو ـ غلامی چهره ای موفق و بالنسبه درخشان دارد. تلاش او در عرصه ی تحقیق و پژوهش در ادبیات و بازتاباندن بخشی از توانمندی های زادگاه ادبی اش، دشتستان، نیز او را به عنوان دلداده و دلباخته ی دیار خویش به ادب دوستان و ادب شناسان معرفی می کند. این دلباختگی را می توان در جای جای اشعار محلی آقای غلامی یافت. تواضع، وارستگی، بی ادعایی، حرمت نهادن به بزرگان و پیشکسوتان ادبی کشور و استان، دلبستگی به دیار و تلاش پیوسته برای فهم بیشتر زمانه، تعهد انسانی و بسیاری از خصلت های انسانی دیگر، محمد غلامی را در جایگاهی نشانده است که ما امروز در آستانه ی زادروز وی نقش و حضور موثر او را در جمع بزرگان شعر و ادب این دیار حس کنیم و به احترامش کلاه از سر برداریم. به سهم خویش این زادروز فرخنده را به غلامی عزیز «خجسته باد» می گویم و آرزو می کنم سال های سال نخل تناور وجود او بالنده و پابرجا بماند و شهد شیرین عشق را در هیات «کلمه» در کام دوستداران شعر و ادب بنشاند.
او در بهار آمده است و بی شک بهاری که با او آمده است نیکو فال و خجسته تر بوده است: خجسته باد بهاری که با تو می آید
همیشه باد سرودی که با تو می خوانیم .