ادبیات و فرهنگ
خردادآمده بودوبوی دریاوبهار. بوی دیاروشعروبوی عشق ولبخند . بوی دیدار و انتظار که به پایان آمد. من وعیسی عباس زاده بودیم که « دیده به دیدار دوست » باز کردیم. حمید علامه زاده دوستان جوان شاعررابه دفتر خویش دعوت کردبا پذیرایی و مهر. ودوستان که باورنداشتند مدیری فنی درشرکتی خصوصی ، اینچنین شیفته ی ادبیات باشدو مشتاق شعرو به تمام معنی انسان بود و انسان. یک روز هم که ازخودش برایم گفته بود مرا منقلب کرده بود. شربت شعرها را که چشیدیم دوستان عزم دیار جم داشتند . دیار ادب و شعربا بوی آتشی که هنوز درکوه ها و تپه ها یش سرگردان است. تارا حیدری با لبخند های همیشگی عصاره ی محبت و مهربانی و دوستش خیری. آشو صفری که آشوب جان هاست . مهدی شیخیانی با فروتنی و عشق .اسفدیار فتحی که پشت عینکش دریا جریان داشت کناردریای زیبای برکه چوپان. خلیج پارس. بوسه ها، لبخند ها و ماشینی که به سوی جم می رفت لبریز از عشق و شعرومن مانده بودم با چند«اتحاد جنوب» که همیشه دوستش می داشته و می دارم واین بار مرا شرمنده کرده بودند درزاد روز تولدم با تصاویر عزیزانم دکترانگالی ، فرج الله کمالی ،رضا معتمد، سید طالب هاشمی، اسکندر احمد نیا ، سید اسماعیل بهزادی، امید غضنفرو اسفندیار فتحی ومن همیشه شرمسار و وامدارشان خواهم ماند که ماندم و تنهایی وشب های گرم برکه چوپان .