ادبیات و فرهنگ
تاریخ: دوشنبه 01 خرداد 1391 - 08:20
متولد دوم خرداد 1342 در روستای بنار آبشیرین است و هنوز در همان کوچه ها سیر می کند.
به خاطر صمیمت و سادگی اش با بیشتر شاعران جوان ارتباط بسیار خوبی دارد و این روزها نیز دوران بازنشستگی خود را از آموزش و پرورش در حوالی عسلویه سپری می کند. (نام عسلویه که می آید نیاز به توضیح نیست که آن جا کسی برای تفریح نمی رود.)
آثار به چاپ رسیده از ایشان:
ریشه های روز (دفتر شعر) 1375
رها ز منت باران (زندگی و شعر شاعران دشتستان) 1386
در سایه سار سنگ (دفتر شعر) 1388
گلبنگی (شعر با گویش دشتستانی) 1390
*آقای محمد غلامی در دوم خرداد 1342 متولد می شود و اولین کتاب خود را به نام ریشه های روز در سال 1375 یعنی در 33 سالگی به چاپ می سپارد. البته قبل از این شعرهایش در نشریات و مجلات چاپ می شد و شعرهای محلی وی نیز برای عام شناخته شده بود.
چطور شد که کتاب خود را در سن 33 سالگی به چاپ رساندید و آیا برای کتاب اول دیر نبود؟
راستش برای چاپ کتاب همیشه دیر و همیشه هم زود است. یعنی من هر کتابی که چاپ کرده ام بعد از آن افسوس خورده ام حتی کتاب آخر و این افسوس هم از این که کاش زودتر چاپ می کردم و هم کاش چاپ نمی کردم. قطعن هنوز به آن شعری که می خواستم نرسیده ام ولی با توجه به این که در آن موقع نشریاتی داشتیم مثل آینه ی جنوب که با آن ها همکاری داشتم و حداقل در استان با نامم آشنا بودند تصور کردم وقت آن است که کتابی به چاپ برسانم؛ چون قبل از آن مردم فقط در زمینه ی شعر محلی مرا می شناختند و به قول آقای سید قاسم یاحسینی که «کتاب شناسنامه ی شاعر است» فکر کردم که باید کتابی داشته باشم و هویتم را بدین صورت نشان دهم؛ البته شعر هر شاعر هویت اوست.
در کتاب ریشه های روز، ما شعرهای از سال 71 تا 74 را می بینیم و در این شعرها شما در قالب سپید، غزل و چهارپاره کار کرده اید. در کارهای کلاسیک شما همان سبک و سیاق گذشته است و اتفاق نو و تازه ای در آن صورت نگرفته است ولی در کارهای سپید نوعی بومی گرایی که خاص محمد غلامی است و به نوعی می توان گفت شاعر خود را از تاثیر مستقیم مرحوم آتشی رها کرده و به زبان مستقلی رسیده است.
این کتاب نوید شعرهای پربارتری می داد در این زمینه خودتان در رابطه با این کتاب و شعرهایش نظرتان چیست؟
اگر الان بخواهم این کتاب را چاپ کنم بی شک تمام غزل ها و کارهای کلاسیک آن را کنار می گذارم. همان وقت هم که این کتاب را قبل از چاپ به آقای آتشی دادم ایشان معتقد بودند حتی بعضی از شعرهای سپید آن هم به نوعی ضعیف هستند ولی من چون همیشه دوست داشته ام همانطور که خودم فکر می کرده ام باشم و متاسفانه یا خوشبختانه همه را خودم برای چاپ انتخاب کردم. من هنوز که هنوز است ذهنم غنایی است و در غزل حتی سعی هم نکرده ام که تغییری به وجود بیاورم و هنوز در همان حال و هوای غزل های سال 60 می باشد. چون این غزل ها به دل خودم بیشتر می نشیند که البته شعر زمان ما نیست و اما در زمینه ی شعر نو باید بگویم که اگر حق انتخاب داشته باشم قطعا شعر نو را انتخاب می کنم و حرف های من در شعر نو گفته می شود نه غزل ها و نه ـ حتی ـ شعر محلی.
و اگر در کتاب ریشه های روز شعر نو برجسته تر است به خاطر این است که مطالعات من در زمینه ی شعر نو جدی تر و بیش از بقیه ی قالب ها بوده و در زمینه ی بومی گرایی همین الان هم معتقد به بومی گرایی هستم و مثلا اگر اخوان خفقان را در زمستان برای ما به تصویر کشیده است معتقد هستم که یک شاعر جنوبی باید آن را در شرجی نشان دهد. من در کارهای جدید هم به این بومی گرایی اعتقاد دارم و معتقدم شعر هر شاعر باید محیط او را نشان دهد و ما این را از نیما یاد گرفته ایم.
و اگر بخواهیم برای بومی گرایی تعریفی داشته باشیم؟
اول در رابطه با بومی گرایی بگویم که به نظر من بومی گرایی چندان جذابیتی ندارد ولی اگر بومی گرایی با درد و اندیشه همراه باشد آن وقت است که تاثیر خود را بر اجتماع می گذارد. اگر بخواهیم تعریفی داشته باشیم شاید بتوانم بگویم بومی گرایی: تصویری از دردهای جامعه در عکسی که شاعر از اطراف خودش می گیرد؛ یعنی شاعر از محیط اطراف خودش عکس می گیرد که این عکس همگانی است.
و اما شما کتاب ریشه های روز را در سال 75 به چاپ سپردید و جدا از کتاب رها ز منت باران شما 13 سال بعد در سال 88 مجموعه ی دوم شعر خود را به نام در سایه سار سنگ چاپ کردید اما در این کتاب ما همان دردها و مضامین شعرهای مجموعه ی ریشه های روز را می بینیم و حتی بسیاری از شعرها تاریخشان با تاریخ مجموعه ی اول یکی ست. حال می خواستیم بدانیم با این وجود چه ضرورتی برای چاپ کتاب در سایه سار سنگ وجود داشت؟
در ریشه های روز برخورد خوبی با من نشد. بدین صورت که نشر شروه که مسئول آن آقای یاحسینی بود این کتاب را برای نشر پروین در تهران فرستاد و به شکلی به ما تحویل دادند که بسیار ضعیف بود و نام آن را چاپ نمی توان گذاشت. برای چاپ این کتاب من دروغ های زیادی شنیدم که بماند و حتی خود آقای یاحسینی ـ که کارهایش بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است و بسیار هم دوست داشتنی ـ در این زمینه مهربانی از خود به خرج نداد و حتی مقدمه ای از آقای آتشی بر این کتاب نوشته بود که من نمی دانم به چه دلیل حذف شد
و ... و اگر روزی این کتاب بخواهد تجدید چاپ شود شاید به خاطر مقدمه ی آقای آتشی باشد.
یعنی شما مقدمه ی آقای آتشی را هم برای چاپ به آقای یاحسینی داده بودید ولی چاپ نشد؟!
اصلا این مقدمه را آقای آتشی خودش نوشت و مستقیم به آقای یاحسینی داد ولی چاپ نشد.
به هر حال من از چاپ این کتاب و از نحوه ی برخوردی که با من شد راضی نبودم. و اما در رابطه با چاپ کتاب در سایه سار سنگ باید بگویم، بسیاری از شعرها مانند فرزندان آدم هستند و حذف آن ها بسیار سخت است و من نیز چون می خواستم دفتر ریشه های روز را کامل ببندم و دیگر به آن کتاب برنگردم دیدم که بعضی از شعرها را نمی توانم حذف کنم و در مجموعه در سایه سار سنگ آن ها را آوردم. شاید هم این کار اشتباه باشد و باید با کمال بی رحمی آن ها را حذف می کردم.
در رابطه با نام کتاب ریشه های روز هم باید بگویم که نامی که من خودم انتخاب کرده بودم «با ریشه ای به وسعت دشتستان» بود ولی نام «ریشه های روز» را استاد آتشی پیشنهاد دادند.
در کارهای شما هنوز زبان صمیمی و ساده ی فریدون مشیری را به نوعی می توانیم ببینیم، دوست دارم نظرتان را در مورد کارهای پست مدرن و این گونه شعرهای آوانگارد بدانم.
من همانطور که زندگی می کنم شعر می گویم و تصنع در شعر من نیست. من دوست دارم صادقانه شعر بگویم و خودم باشم اما در رابطه با اتفاقاتی که در شعر می افتد باید بگویم که قطعن شعر دچار اتفاق می شود و هر لحظه که به جامعه تلنگری وارد شود به شعر نیز وارد می شود و اگر موقعیت جامعه به دوران نیما برگردد قطعا من هم نیمایی می گویم و همینطور پست مدرن؛ هر چیز من شخصا با شعر پست مدرن ارتباط چندانی برقرار نمی کنم. شاید شعر پست مدرن تجربه ی شعری جامعه ی ما باشد و برخاسته از جامعه و به نوعی می توانم بگویم صدای مبهم جامعه ی ماست ولی چون من در رابطه با این شعر برداشت خاصی ندارم پس صلاحیت این را هم ندارم که در رابطه با آن اظهارنظر کنم ولی من به شخصه آن را نمی پسندم و معتقدم شعر رسالتی بیش از این دارد و آن را ماندگار نمی دانم. البته این نظر من تا الان است.
و اما کتاب «رها ز منت باران» و زحمت های زیادی که شما برای این کتاب ماندگار کشیدید. در رابطه با این کتاب ـ که البته حرف و حدیث های زیادی به همراه داشت ـ نگاه ما انتقادیست ولی برای سوال اول در رابطه با این کتاب بفرمایید چگونه شد که به فکر چاپ کتاب رها ز منت باران افتادید؟
برخورد و نشست و برخاست با آن ها و بعضی از شعرها که دوست داشتم آن ها را داشته باشم و دلایلی دیگر باعث شد که به این فکر بیافتم. ای کاش شعرهایی را که دوست دارم در اختیار دیگران نیز قرار بدهم و تا این که به کلیت این کتاب رسیدم هر چند آنچه می خواستم نشد و شاعران ارزشمندی از قلم افتادند مانند خانم زری شاه حسینی و آقای محمد محمدزادگان و چند نفر هم داشتیم که متاسفانه نام آن ها در این کتاب آمد...
از افرادی که نام آن ها در کتاب نیامد، چرا؟
راستش نگاه من در این کتاب به شعر و دشتستان بوده و شاید اگر به خاطر شعر نبود بعضی از افراد را تا آخر عمر سری به خانه اشان هم نمی زدم ولی چون شعر می گویند باید می رفتم حال با هر دیدگاهی که می خواهند باشند. بنابراین تا آن جا که شناخت داشتم و دیگران معرفی کردند خبررسانی کردم ولی متاسفانه بعضی ها سهل انگاری کردند و بر خلاف این که بارها و بارها به آن ها مراجعه کردم ولی آن ها جدا از این که همکاری نکردند گفتند دوست نداریم باشیم هر چند این کمبود را در کتاب به عنوان یکی از نواقص آن می دانم؛ ولی این کتاب را لازم می دانستم که انشاءا... بعد از این کسانی بیایند و آن را کامل کنند.
اما بعضی از شعرها در این کتاب آمده که شعر با شاعر آن مغایرت دارد و شعر از آن دیگریست برای این اتفاق چه توضیحی دارید؟ آقای معلم! (با خنده...)
با اجازه من همین جا گلایه ای از افراد اهل قلم دشتستان داشته باشم چون این دوستان به جای این که در رابطه با این کتاب بنویسند فقط به صورت محفلی حرف زدند. شاید شجاع ترین آن ها آقای فکراندیش بودند، که آمدند و مستقیما حرف زدند گر چه من همه ی حرف های ایشان را قبول ندارم ولی حداقل حرفش را زد.
متاسفانه افرادی هستند که ضعف را در روبرو می بینند ولی در پشت سر آن را مطرح می کنند و این اصلن به صلاح جامعه ی ادبی ما نیست. ما باید حرف هایمان را بزنیم و نقد کنیم و هیچ کتابی هم کامل نیست. در این میان یکی از دوستان آقای دارند هم نکته ی خوبی را تذکر دادند که من آن را اعمال کردم.
متاسفانه باید بگویم بعضی از شاعران (که البته شاعر هم نمی توان به آن ها گفت) آثاری به من دادند که بعدها مشخص شد این شعر از آن شاعر نیست به طور مثال آقای ... را نام ببرم که من شعر را با دست خط خودش هم دارم که بعد از چاپ کتاب مشخص شد که شعر از شاعری به نام آقای خدابخش صفادل از نیشابور است که به من زنگ زدند و گفتند که این شعر از آن من است که شما چاپ کرده اید و من شماره ی آقای ... را به ایشان دادم و در آخر مشخص شد که آقای ... شعر ایشان را آورده اند. که مدت ها پیش در نوشته ای که به شما دادم توضیح دادم.
بله و آن نوشته که مربوط به سال 78 می باشد هنوز هم موجود است که در پایان این گفتگو آن را چاپ می کنیم.
اگر که چاپ شود خیلی عالی است چون حرف دلم را در
این گفته ام و هدفم ادای دینی به دشتستان بوده است.
وقتی در کاری کمبودی وجود داشته باشد باید بیان شود. من معتقدم کار همه ضعف دارد ولی در کنار آن ها نقاط قوتی هم هست. البته قصد پوشاندن نقاط ضعف کار خودم را ندارم و حتی در این کتاب افرادی هستند که می توانستند نباشند چون آن ها مانند موج بودند که در مرحله ای شعر به نشریات می دادند و چاپ می کردند، شعرشان را هم به من دادند ولی بعدها ادامه ندادند.