ادبیات و فرهنگ
چای می نوشم
رنگِ خرمایی غروب
بر افق ِدفترم .
مورچه ای سرگردان
که چرخی می زند
گم می شود
در پرز های خاکستریِ موکت
*
در غروبی بی انتها
به تو می اندیشم
در گلوی نازکِ شعرم
واژه ای غریب پرپر می زند .
به تو می اندیشم
که زندگی را
لعابی شیرین می پوشانی
بنار- دی 1374