ادبیات و فرهنگ
این مقاله برای گرامی داشت مقام ادبی شاعردوست داشتنی شعرهای محلی آقای سیدطالب هاشمی نوشته شدودر ویژه نامه ی نوروزهفته نامه ی اتحادجنوب شماره ی 634 – چهارشنبه 25 اسفندماه 1389چاپ شده است./محمدغلامی
درسرمای بی دوام دشتستان، هوس نان بربری توراوامی داردتادرصف به انتظاربمانی، پیش ازطلوع صبح. آشنایی اگرازراه برسدودرون نانوایی برود، پچ پچ خفته دراوج می آیدکه آمدوزمینه ی اعتراض فراهم شدتاهرکس سخنی بگویدوبحثی درحاشیه ی خیابان پهن شودازبی عدالتی وپارتی بازی. وادامه بیابدوپیرمردی موبایلش راازجیب بیرون بیاوردومردم را گردخودجمع کند و« بازامشودیدمک ازنوچته؟». پیش ازطلوع صبح.
سال هاپیش ازاستادبی بدیل شعرمحلی جناب آقای فرج الله کمالی نامش راشنیده بودم. بعد نوارشعرش آمد وبعدهم گزیده ای ازاشعارمحلی ایشان به نام «گپ دل»به دستم رسیدکه ظاهراً برای چاپ آماده می شد- که نشد-ازطریق دوستی نازنین واوهم به گوشه نشینان دلم افزون شد. بعدکه به برازجان آمد، زودترازآنچه برای کسب شهرت زمان لازم است، مهرش دردل هانشست، چراکه دشتستان را«به اندازه ی ولات» خودش می خواست و«مهربونی هردوسر»بود.وخواندوخواندوخواند.
به راستی چرااین همه طالب؟
ارائه ی به موقع هرسخنی درزمان ومکان خود، کم ازاصل سخن نیست
وطالب آمدبه موقع باشعرهای ساده ای مثل خودش. بی ریاآمدولبخندراآوردوپشت لبخندها، اندیشه را. طالب باطنزبرخاست باتعبیرهای ملموس برگرفته اززندگی روزمره. مفاهیمی که هرکسی می تواند به راحتی آن رالمس کند. باتسلط برموضوع وتخیل. مسلط برشعروبرزبان وچند«آن» دیگر.این که اودردهای مردم رابه گونه ای دست می سایدکه پزشکی برای درمان. به همین خاطروقتی می خواند، اخم می کنی، لبخندمی زنی وسعی می کنی فرصت کم راازدست ندهی ودیگرصمیمیت درشعرودربیان ودرشاعر. به قول دخترم فروغ، طالب حرف هم که بزند، به دل می نشیند./ دشتستان- اسفند1389