ادبیات و فرهنگ
روزپنج شنبه29/7/1389رادیوبوشهرطی تماسی تلفنی وطبق قرارقبلی گفتگویی بااینجانب داشت که درارتباط بازندگی نامه ام
وکتاب رهازمنت باران بود. این گفتگو ساعت 11روزیک شنبه 2/8/1389 ازرادیوپخش شدکه بدون ویرایش ودست
بردن درجملات تقدیم حضورتان می گردد. باتشکرازآقای محمدحمیدی که این متن رادراختیارم قراردادند.
بسم الله الرحمن الرحیم. محمدغلامی هستم ازروستای بنارآب شیرین، دهستان
زیارت، ازبخش مرکزی شهرستان دشتستان، متولد 1342. ازدورانراهنمایی
شعردروجودم احساس کردم که داردشکل می گیرد. کلام منظوم می آمد،
می نوشتم ودرساعت انشا وفارسی می خواندم وموردتشویق معلم قرارمی گرفتم .
بعدکه به صورت جدی ترباشعرآشناشدم، ازدوران دبیرستان کتاب های شعر
وشاعران معاصررابیشترمطالعه کردم وازسال 76درجریان شعرامروزایران به
طورمستقیم قرارگرفتم به نحوی که باتعدادی ازشاعران بزرگ رفت
وآمدداشتم وازمحضرشان استفاده می کردم وآثارشان رامی خواندم. ماحصل علاقمندی
بنده به شعراین شدکه تاکنون یادداشت های زیادی داشته باشم وشعرهای زیادی
بنویسم وتحقیقات زیادی دررابطه باتاریخ فرهنگ روستاومنطقه انجام بدهم، پیرامون
مسایل ادبی مقالاتی داشته باشم، ولی خوب، به صورت کتاب، سال
1375مجموعه ی «ریشه های روز» منتشرشد. سال 1386«رهازمنت باران» که
گزینه ی اشعاروزندگی شاعران دشتستان بود. که ماحصل حدوداً ده سال تحقیق
بنده بود. سال 1388 هم مجموعه ی شعرنوازشعرهای خودم به نام« درسایه
سارسنگ» والان هم یک مجموعه ی شعرمحلی دارم که سپرده ام به ناشربرای
مجوزبه نام «گـُلبـُنگی» که اگرمجوزگرفته بشه، انشاالله چاپ خواهدشد. کتاب
«رهازمنت باران» درواقع اساس اندیشه ی شکل گیری آن، دروقتی که شعرهای
زیبایی می دیدم همیشه افسوس می خوردم ومی گفتم ای کاش که غیر
ازخودمن وتعدادمعدودی ازدوستان که این شعرهارادراختیاردارند، همه مردم
بتونستندازاین اشعارزیبا استفاده کنند. من درجمع دوستان اشعاردوستان راجمع
می کردم. درمطبوعات ازشاعران یابسیاری ازشاعران که درگذشته بودندودرگذشته
بودندبه هرصورت چیزی دراختیارنبود،نه خودشان نه آثارشان، برای همه آن
هاراجمع آوری می کردم ودرمحافل دوستانه می خواندم وبعدهابه فکراین افتادم که
ای کاش من جمع آوری کنم ودراختیارهم وطنان، هم استانی های عزیزوعلاقمندان
قراربدم وهمان طورکه گفتم ده سال به صورت جسته گریخته وقت گذاشتم واین ها
راجمع آوری کردم وخلاصه به لطف خداوندبزرگ وباکمک اداره کل ارشاداسلامی
بوشهر، شهرداری برازجان ، مقداری هم هزینه ی شخصی که خودم گذاشتم،
چاپ شدودراختیاردوستان قرارگرفت. اسمش راکه گذاشتم «رهازمنت باران» :، ماتو
منطقه ی دشتستان، یک گل داریم اوایل پاییزکه هواتغییرمی کندوروبه خنکی می رود،
بدون این که اولین قطره ی باران ببارد، این گل دردشت های سوزان وتفتیده ی
جنوب سبزمی شود. به نام گل بی منت باران. بدون این که منت بارانی راکشیده
باشه سبزمی شه وبسیارهم ظریف ولطیف وقشنگه. اساساًدیدم که هرکدام ازاین
شاعران، درواقع بدون کشیدن منت بارانی ازجایی، مثل آن گل درشورزاردشتستان
روییده اند. این کتاب دربرگیرنده ی مختصری اززندگی وشعرحدوداً180شاعر
دشتستانی است .
مجری برنامه :
آقای غلامی در کتاب «رهازمنت باران» تلاش کرده بیوگرافی هرشاعررااززبان خودش بیان کندوهرجابه ناگزیر، خودایشون درباره ی
شاعرسخن گفته، احتمالاًبه خاطریک دست بودن مطالب متن هابوده . درپایان برنامه ی امروزضمن خداحافظی ازمحضرشمابزرگواران ،
توجه شمارابه یک دوبیتی ازایشون جلب می کنیم:
کویر ِخشکِ دل راروح ِآبی
کتابِ زندگی راشعر ِنابی
به گوش ِخاطرم فریادِعشقی
توتفسیر ِشعاع ِآفتابی