ادبیات و فرهنگ
1/1/1390
صبح راه افتادیم. قرارمان بامحمدرضاباقری، سرراه دورودگاه بود. آمد. روانه ی دورودگاه شدیم. چهارسالی است که بروبچه های آن روستا، مراسم نوروزرادرکنارکاخ بردک سیاه برگزارمی کنند. بردک سیاه کاخ داریوش واقع درباغ های اطراف دورودگاهِ دشتستان است. میدانی وسیع راآماده کرده بودندتاماشین هارادرآن پارک کنیم. راه اندکی راپیاده طی کردیم وبه ته ستون های کاخ رسیدیم . بچه های دلسوز، باتلاش، سقفی رادست وپاکرده بودند تاباقی مانده ی کاخ نیاکان خودراازباران وتابش آفتاب محفوظ بدارند. بادوستان احوال پرسی کردیم .ونشستیم . صندلی های پلاستیکی درسایه - آفتاب های زیردرختان نخل. مراسم باتلاوت قرآن کریم ومعنای آن آغازشد.برنامه ریزان، آیات مربوط به ذوالقرنین راانتخاب کرده بودند. اولین سخنران آقای دکترعبدالله رضایی بود. آقای دکتر رضایی دربخشی ازبیاناتشان اظهارداشتندکه ایرانیان پیشرفته ترین گاه شماری راداشته اند. ایرانیان برای هرروزاز 30 روزماه ، نام خاصی نهاده بودندمثلاً اولین روزهرمز، روزدوم بهمن، روزسوم شهریورو...تلاقی نام روزبا نام ماه راجشن می گرفتند مثلاً روزدوم بهمن وروزسوم شهریورو...که نام روز ونام ماه یکی بود، جشن برگزارمی شد.جشن هم دراصل، یسن(یسنه)بودکه به معنای ستایش است. اسم روزهاهم اسم قدیسان بوده ویک خداوجودداشته که اورااهورامزدامی گفتند. درایران باستان شادکردن دیگران یک وظیفه بوده وشادزیستن راتبلیغ می کردند. جشن سوری هم برای مردگان بوده. مردم آتش روشن می کردندومعتقدبودندکه مردگان دراین روزبه محل زندگی برمی گردند. مردم باهم آشتی می کردندتادل مردگان راشادکنند. آنان بیچارگی رادردروغ می دانستند ولی عرب هاچهارشنبه سوری داشتند. پس ازسخنرانی زیبای دکتررضایی، اسم من برای شعرخوانی خوانده شد.دوغزل عاشقانه ازکارهای جدیدم راخواندم:
عشق ِمن باسر ِزلفِ تو تماشایی بود
مطلع ِشعر ِدوچشمان ِتو غوغایی بود
طرح ِمینیاتوری ِموی ِتو برپیشانی
جلوه ی شور، به سردفتر ِشیدایی بود...
و :
شرابِ یادِ توبرهستی ام شرارانگیخت
به نام ِسبز ِتو درسینه ام بهارانگیخت...
زعشق ِروی تو فایزز« کردوان »برخاست
مراهوای توازدامن ِ« بنار»انگیخت
پس ازمن،نوبت به گروه موسیقی رسید. محمدعلی درخشان هم ضرب می نواخت وهم آوازمی خواند. علی فرخ نژادومهردادهمت دارهم باسه تار، وی راهمراهی می کردند.محمدمحتشمی هم آمدودرباره ی نوروز مقاله ای خواند. بعدجوادنگهبان آمدواین باربا شعرهای پست مدرن . دکتراسدپورنفربعدی بودکه درباره ی چندجشن صحبت کرد. وی دربخشی ازسخنانش گفت: کوروش پادشاه بود. پادشاه یعنی پیامبرشاه. کمترین خدمتی که کوروش وداریوش کردنداین است که کشوری درست کردندکه درآن عزت داریم ملک داریم وافتخارداریم.کوروش کبیردرهیچ جاساختمان نساخته جزدردشتستان. مابقی راداریوش ساخته. کوروش دراین جاساختمان ساخته چون به خلیج فارس نزدیک بوده.وی افزود: نوروز، فرصتی مجددبرای زندگی است ....نوروز، رمزتداوم ایران درطول تاریخ بوده. اگرنوروزبرود، تمامیت ارضی می رود بعدبرای جشن غدیرهم فرصت نداریم.پس ازدکتراسدپور، پرویزی آمدوشعری درباره ی شهرتموکن خواند.محمدعلی زاده، کودک خردسالی بودکه شعربریموحاج صفراثرخانم معصومه خدادادی رابسیارزیباوازحفظ خواند. درفرصتی که دست داده بودتادرجایی مقدس جمع شویم، دیگردوستان رانیزملاقات کردیم. قاسم شجاعی که مدام عکس تهیه می کرد،آقای نجف قلی محمودی که مجری بود،...وتعدادی رانیز ندیدم ازجمله اسفندیارفتحی که می دانم دلی دارددریایی که برای ایران می تپد. برنامه تمام شدوباابوذرمحتشمی که این روزهاخیلی زحمت کشیده ودوندگی کرده بود، عکس گرفتیم وباسایرجوانان دورودگاه که هرکدام به نحوی بارسنگین چنین برنامه ای رابه دوش داشتندآقایان: احسان محتشمی، مسعودفولادی، علی نوروزی، مرتضی سمیری، غلامرضانقی پور، غلامرضا رازه، چنگیز اخلاقی، عبدالرحمن تنگستانی، مهرشادباقری و...