ادبیات و فرهنگ
سپیده می رسدوروزگار ِبیداری ست*
به جان ِصبح، مرباسحرسر ِیاری ست
درآسمان ِدلم ابر ِسرخ می بارد
به پیشواز ِفلق، آسمان چه گلناری ست
به حکم ِ قافله ی نور، می رودتاراج
سر ِحرامی ِظلمت، که درسیه کاری ست
به یک اشاره ی انگشتِ خنجر ِخورشید
هنوزخون ِسیاه ازگلوی شب جاری ست
شرار ِشعله به شولای شب فزونترباد
که گـُرگِرفتن ِچرکین قبا، به دشواری ست
شیراز- دی ماه 1370
______
* این غزل درروزنامه ی خبرشیراز شماره 2996سه شنبه6 اسفند1370 درصفحه ی هنرواندیشه چاپ شده است.