• وبلاگ : ادبيات و فرهنگ
  • يادداشت : ببار
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    درود بر استاد ارجمند خيلي زيبا بود ياد غزل سايه افتادم که :

    اي دل ، به کوي او ز که پرسم که يار کو
    در باغ پر شکوفه ، که پرسد بهار کو
    نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
    نقشي بلند تر زده ايم ، آن نگار کو
    جانا ، نواي عشق خموشانه خوش تر است
    آن آشناي ره که بود پرده دار کو
    ماندم درين نشيب و شب آمد ، خداي را
    آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو
    اي بس بسنم که بر سر ما رفت و کس نگفت
    آن پيک ره شناس حکايت گزار کو
    چنگي به دل نمي زند امشب سرود ما
    آن خوش ترانه چنگي شب زنده دار کو
    ذوق نشاط را مي و ساقي بهانه بود
    افسوس ، آن جواني شادي گسار کو
    يک شب چراغ روي تو روشن شود ، ولي
    چشمي کنار پنجره ي انتظار کو
    خون هزار سرو دلاور به خاک ريخت
    اي سايه ! هاي هاي لب جويبار کن

    شاد باشيدوخرم

    پاسخ

    درودبرعزيزم خسروي