وبلاگ :
ادبيات و فرهنگ
يادداشت :
اي گل
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سارا
هيچ جز حسررت نباشد کار من
بخت بد بيگانه اي شد يار من
بيگنه زنجير بر پايم زدند
واي از اين زندان محنت بار من
واي از اين چشمي که ميکاود نهان
روز و شب در چشم من راز مرا
گوش بر در مينهد تا بشنود
شايد آن گمگشته آواز مرا
.
.
.
آه اين است آنچه ميجستي زشوق
راز من راز زني ديوانه خو
راز موجودي که در ذهنش نبود
ذره اي سوداي نام و آبرو
پاسخ
ممنونم ازشعر زيبايي كه برام فرستادي . هميشه شعر باشي و گــُل .