• وبلاگ : ادبيات و فرهنگ
  • يادداشت : مهماني
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلام
    آغاز بکار مجدد سيستم هوشمند افزايش آمار ايروني:

    * سيستم افزايش آمار ايروني باکس به گونه اي هوشمند طراحي شده که قادر است سايت / وبلاگ شمارا در معرض نمايش هزاران کاربر و وبمستر آنلاين قرار بدهد

    * شما مي توانيد به ازاي هر سايت / وبلاگ خود يک لينک رايگان ثبت نماييد و در هر زمان آن را مديريت کنيد

    * با هر بار نمايش لينک باکس توسط وب شما ، لينک شما به صورت کاملا خودکار به اول ليست منتقل ميشود ( براي مثال اگر شما 1000 بازديد در روز داريد لينک شما 1000 مرتبه به اول ليست منتقل و به اضاي هر بار نمايش لينک باکس در معرض ديد حداقل 150 نفر قرار ميگيرد )

    * با افزايش تعداد نمايش لينک باکس توسط شما ستاره هديه ميگيريد ( 1 تا 5 ستاره )

    *داراي امار واقعي و بدون سيستم اتوريفرش براي جلوگيري از امار غيرواقعي ، رتبه منفي گوگل و سنگين شدن قالب وبلاگ (رتبه گوگل سايت در حال حاضر 3 است)

    * کليه لينک ها و محتوياتشان بايد بر اساس قوانين نظام جمهوري اسلامي ايران باشند.لينک هاي غير اخلاقي و غير اسلامي شناسايي و براي هميشه حذف مي شوند.

    قبل از ثبت لينک بخش اخبار سايت را بخوانيد و به نکات توجه کنيد

    در صورتي هم که قبلآ ثبت لينک در سايت کرده ايد فقط کافي است کد رو در قالب وبتون مجدد قرار بدين لينکتون هوشمند فعال ميشه...
    با آروزي موفقيت روز افزون براي شما



    سيستم هوشمند افزايش آمار بازديد وبلاگها

    درود بر استاد ارجمند:
    مثل هميشه لذت برديم و به ميهماني پنجره رفتيم
    غزلي از فولادي در سايت ديار مهر تقديم شده به ياران ديرين و در پاسخ به آقاي اسپرغم

    ازيار غزل عشقم و ارباب تويي

    کرزه ي شعر مرا در همه جا آب تويي


    شاد باشيد


    پاسخ

    سلام. حتماً مي روم وسرمي زنم . دست فرزندان طلحه دردنكند.
    + احمدروزبه 

    من مرغ کور جنگل شب بودم
    باد غريب ، محرم رازم بود
    چون بار شب به روي پرم مي ريخت
    تنها به خواب مرگ ، نيازم بود
    هرگز ز لابلاي هزاران
    برگ
    بر من نمي شکفت گل خورشيد
    هرگز گلابدان بلور ماه
    بر من گلاب نور نمي پاشيد
    من مرغ کور جنگل شب بودم
    برق ستارگان شب از من دور
    در چشم من که پرده ي ظلمت داشت
    فانوس دست رهگذران ، بي نور
    من مرغ کور جنگل شب بودم
    در قلب من هميشه زمستان بود
    رنگ خزان و سايه ي تابستان
    در پيش چشم من همه يکسان بود
    مي سوختم چو هيزم تر در خويش
    دودم به چشم بي هنرم مي رفت
    چون آتش غروب فرو مي مرد
    تنها ، سرم به زير پرم مي رفت
    يک شب که باد ، سم به زمين مي کوفت
    و ز يال او شراره فرو مي ريخت
    يک شب
    که از خروش هزاران رعد
    گويي که سنگپاره فرو مي ريخت
    از لابلاي توده ي تاريکي
    دستي درون لانه ي من لغزيد
    وز لرزه اي که در تن من افتاد
    بنياد آشيانه ي من لرزيد
    يک دم ، فشار گرم سرانگشتش
    چون شعله ، بال هاي مرا سوزاند
    تا پنجه اش به روي تنم لغزيد
    قلب من از تلاش تپيدن ماند
    غافل که در سپيده دم اين دست
    خورشيد بود و گرمي آتش بود
    با سرمه اي دو چشم مرا وا کرد
    اين دست را خيال نوازش بود
    زان پس . شبان تيره ي بي مهتاب
    منقار غم به خاک نماليدم
    چون نور آرزو به دلم تابيد
    در آرزوي صبح ، نناليدم
    اين دست گرم ، دست تو بود اي عشق
    دست تو بود و آتش جاويدت
    من مرغ کور جنگل شب بودم
    بينا شدم به سرمه ي خورشدت

    پاسخ

    سلام. دستت دردنكنه.