سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
اخلاص، رازی از رازهای من است که آن را به قلب هریک ازبندگانم که دوستش داشته باشم، می سپارم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله ـ به نقل از جبرئیل از خداوند نقل می کند ـ]
 
امروز: چهارشنبه 103 فروردین 29

این مقاله درهفته نامه ی آیینه ی جنوب - سال ششم - شماره ی 231 – شنبه 4 اردیبهشت 1378چاپ شده- باتوجه به این که هنوزمشکلات دانش آموزان حل نشده، وبه مناسبت سال تحصیلی جدید ، دراین وبلاگ منعکس می شود .

 

در هفته نامه های استان خواندیم که بیش از 4میلیارد ریال برای

محرومیت زدایی دشتستان اختصاص یافته است.این خبر هر دشتستانی راخوشحال کرد چنان که مرا. هر کجای ایران عزیز آباد شود نیکو ومردم را از آن بهره ای است. این خبر مرا بر آن داشت تا فرصت را مغتنم شمرم و درد دلی کنم. شک نیست که بهره مندی از آموزش و پرورش حق قانونی هر فرد است و دولت ها موظفند شرایط رشد و تعالی را برای طالبان دانش تا سطوح عالیه مهیا کنند. پس از انقلاب نیز در همین راستا خدمات آموزشی مهمی انجام گرفت و قدم های بلندی برداشت شد اما به نظر می رسد در پاره ای موارد،کار ها بدون حساب و کتاب ومطالعه انجام گرفته باشد.برای مثال در روستای((هفت جوش)) در غرب برازجان، در شرایطی که تعداد دانش آموزانش به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد،مدرسه ای ساخته شده که دو ردیف کلاس آن شبانه روز در سکوت مطلق ، بدون شنیدن صدای آبی از حنجره ی کودکی چرت می زند و امروز نیز به انبار کاه و علوفه روستاییان بدل شده است. در حالی که روستای بنار از توابع بخش مرکزی شهرستان دشتستان در این زمینه مورد بی مهری قرار گرفته و با آنکه اموزش و پرورش در آنجا ریشه ای به بلندای بیش از 35سال دارد، هنوز فضای آموزشی آن تنها یک دبستان است که دختران و پسران در دو نوبت از آن استفاده می کنند.از سال 1355 که مدرسه راهنمایی به میهمانی روستای زیارت آمد، دانش آموزان بنار وصفی آباد، مشتاقانه به سویش شتافتند و بیش از 4کیلومترراه را پیاده و یا با دوچرخه طی کردند واکنون نیز پیاده یا گاه آویزان بر میله های وانت بار ها خود را به آن مرکز تحصیل می رسانند که علاوه بر دیر رسیدن های پیاپی، گاه سوانحی نیز در بر دارد که سقوط یکی از دانش آموزان ازتراکتور نمونه ای از آن است. چند بار از طرف مردم تلاش های پراکنده برای افتتاح یک باب مدرسه راهنمایی صورت گرفته که برای نمونه در تابستان گذشته ، حقیر با تنی چند از اهالی روستا به آموزش و پرورش شهرستان دشتستان یا اداره کل آموزش و پرورش استان رفتیم ولی با وجود هماهنگی های دلسوزانه ی مدیر محترم مدرسه راهنمایی بوعلی زیارت برای مهیا کردن کادر آموزشی و نیز آماده کردن فضایی مناسب در روستا، نه تنها مدرسه ای افتتاح نشد بلکه کلاس ضمیمه مدرسه زیارت نیز تشکیل نشد. مسئولان دلیل عدم گشایش مدرسه را نبودن پشتوانه دانش آموزی ذکر می کردند در حالی که یکی از مهم ترین علل مهاجرت به شهر ها نبودن فضای آموزشی لازم در روستاست که بی شک باز شدن یک باب مدرسه راهنمایی از مهاجرت به شدت می کاهد و مشکلات احتمالی را کم می کند. در سفر اخیر ریاست جمهوری به استان ، صاحب این قلم طی نامه ای ماجرای غم انگیز دانش آموزان ِ سرگردان ِ روستا را به ایشان نگاشتم تا اندکی از بار مسئولیت وجدانی ام کاسته شود. اکنون نیز به مسئولین عرض می کنم که به فکر نوجوانان روستا یی باشید. آنان که گاه به خاطر نداشتن کرایه و خرجی ِ سالانه، ترک تحصیل می کنند. آنان که در باران و تابش آفتاب، ساعت ها کنار جاده پرسه می زنند یا برای برگشتن به منزلشان در سایه سار روستای همجوار به انتظار وسیله ای ومعطل می مانند. چه بسا ممکن است از میان همین افرادِ معصوم ، بزرگانی برخیزند که بتوانند فردا ، گرد محرومیت را از چهره استانمان بزدایند. امروزه که بودجه ای در اختیار دارید، به فکر محرومین روستای بنار باشید چرا که : « ما ز یاران چشم یاری » داریم .


 نوشته شده توسط محمد غلامی در جمعه 90/10/23 و ساعت 8:41 عصر | نظرات دیگران()

این مقاله بلافاصله پس از حضور شاهین درلیگ برتر نوشته شدو در هفته ی نامه ی نصیر بوشهر شماره ی 501 یک شنبه 21تیر 1388 به چاپ رسیداما با توجه به موقعیت کنونی شاهین بوشهر درمرحله ی نهایی جام حذفی باشگاه های ایران، آن را تقدیم می کنم :

شنیده ام که اولین باردرایران، توپ فوتبال درزمین بوشهرچرخیده است. این امرچه درست باشدوچه نادرست، هیچ کس دراین نکته شکی نداردکه فوتبال بوشهر بسیارقدیمی و ریشه داراست واین استان ، تاکنون افراد موثری را درسطح برتر وتیم های ملی معرفی کرده است اما متأسفانه همواره حاشیه نشینی ودوری ازمرکزتبلیغات، باعث شده تا بسیاری ازجوانانی که درایران نظیرشان کمیاب است، بدون اینکه به حق خود برسند، فوتبال را کناربگذارند وشهرتشان ازمرز محله ، شهریا روستایشان فراترنرود. امروز به لطف الهی ، آرزوی دیرینه ی مردم استان بوشهر تحقق یافته وفرزندان این آب وخاک، بااقتدار توانستندجایگاه فوتبال استان را به همگان نشان بدهندواین خود باعث فراهم آمدن بسترمناسب برای یافتن استعداد های فوتبالی این استان خواهد شد.دوشنبه اول تیرماه 1388، نقطه ی عطفی درفوتبال بوشهر وبرگ زرینی درکارنامه ی ما بود. من نیز همراه با دیگران میان خنده هایم، اشک شوق افشاندم. حال ضمن تبریک به فردفرد مردم استان بوشهر، فوتبالیست هاوتمام کسانی که درعرصه ی ورزش زحمت می کشندوتبریک خاص به تیم شایسته ی شاهین پارس جنوبی بوشهر، باید عرض کنم حالا که به این جایگاه بلند رسیده ایم، باید بدانیم که اول راه هستیم.شاید آنچه تاامروز برای ما مهم بود، رفتن به لیگ برتر می بودولی آنچه ازامروزمهم است، حضورمقتدرانه دراین بازی هاوکشاندن قدرت فوتبال بوشهر به رخ حریفان است واین امر آن قدرمهم است که باید گفت: نرفتن به لیگ برتر، بهترازنتایج ضعیف و بازی های ضعیف است. اگرچه بوشهر بارها نشان داده که درمقابل بهترین های ایران چیزی کم نداشته وقطب های فوتبال ایران را به زانو درآورده است اما آن چه ازاین به بعد باید انجام بدهد بسیار مهم تراست. بدون شک دست اندرکاران وبرنامه ریزان دراندیشه ی تقویت بیشتر این تیم هستندوخواهند بوداما همه باید دست به دست هم بدهیم وزمینه های لازم را فراهم آوریم.آن چه ازمن به عنوان یک هوادار فوتبال وکسی که بخش مهمی از جوانی خود را درمیدان های ورزشی گذرانده واز سایر فوتبال دوستان بر می آید، حمایت همه جانبه از نماینده ی استان بوشهر است. بگذار راحت و بی پرده بگویم. به عنوان یکی از طرفداران قدیمی « استقلال تهران»، با صراحت اعلام می کنم که هنگام بازی تیم شاهین، حمایت کردن از هرتیمی به جز « شاهین پارس جنوبی بوشهر»، خیانت به فوتبال بوشهر است.ازامروز به بعد، ما تماشاگران وهواداران فوتبال دراستان، با همه ی بازیکنان ومسئولان فنی شاهین پارس جنوبی بوشهر ، یک تن هستیم که هدفمان نه تنها بقای شاهین درلیگ برتر، بلکه دفاع از جایگاه واقعی فوتبال بوشهر است.


 نوشته شده توسط محمد غلامی در پنج شنبه 90/10/15 و ساعت 9:17 عصر | نظرات دیگران()

دوست نازنینم علی روزبه که عمرش دراز باد حق بزرگی به گردن من وما دارد. اوایل دهه ی شصت بود که روزی کاغذ تا شده ای را باز کرد وداستانی برایم خواند. با هم خندیدیم ولذت بردیم. داستان ازنویسنده ای به نام چخوف بود. بانام چخوف آشنا بودم امااین بارازنویسنده ای می شنیدم که دشتستانی بودونام چخوف را برای خود برگزیده بود. بعدها با او آشنا شدم. با لبخندی شیرین وآهنگ آرام کلام ، خود را پروفسور کم عقلیان معرفی کردوبعدها هرگاه با اودیدارمی کردم، آنقدرزیبایی درکلامش می یافتم که ماحصل حرف هایش را برای دوستان تعریف کنم واز آنان بشنوم. محمد لاری دشتی معروف به چخوف ازپیشگامان طنزنویسی وطنز شفاهی دردشتستان است . وی نام هایی برای داستان ها وسوژه هایش برمی گزید که هرکدام به تنهایی خود داستانی بود. مجموعه ای ازنام هایی که برای شهرها ، اماکن، افرادو...انتخاب کرد، دارای بار اندیشه و هدف است و به خوبی پیدا وپنهان صاحبان آنان را بیان می کند. لاری دشتی ساده زیست ومهربانی کرد. اواگر چه دلی پردرد داشت، اما به جای شکوه و شکایت ، همیشه نکته ای می گفت تا لبخندی بر لبانت بنشاندوبعدذهنت را درگیر کند.مدت ها بود که او را ندیده بودم، تا این که روزی ، دوستی خبر راگفت. با هم به مراسم ترحیم آمدیم. آرام درقاب نشسته بود. با همان صمیمیت ، باهمان نگاه، باهمان حالتی که انتظار سخنی داشتی و لبخندی و طنزی. محمد لاری دشتی زودهنگام رفت اما نامش در ادبیات طنز دشتستان خواهد ماند.  با احترام به اندیشه های او.

________________

هفته نامه ی اتحاد جنوب- دوشنبه 7تیر 1389


 نوشته شده توسط محمد غلامی در سه شنبه 90/9/22 و ساعت 6:30 عصر | نظرات دیگران()

  سرزلف توجانالام ومیم است

چوبسم الله ورحمان رحیم است

دیوان شاعران راکه ورق می زنیم، گاه به آسانی وزمانی به اصرارمی توانیم ردپایی ازاندیشه های دیگران رادرآن هابیابیم. طبیعی است که شاعران ازاندیشه های دیگران تأثیربپذیرندومحمدعلی فایز، شاعربزرگ دوبیتی سرای ایران نیز بی تردیددرکنارقرآن ، کتب بزرگان ادب ازجمله مولوی، سعدی، فردوسی وحافظ رامطالعه کرده ومامی توانیم رگه هایی ازاین ارتباط لفظی ومعنایی رادرآثارش بیابیم. بانگاهی گذرابه دوبیتی های این شاعرشوریده، می توان دریافت که مشابهت های لفظی، موضوعی ومفهومی اوباشاعران قبل ازوی رانمی توان تقلیدی چشم بسته وتأثیری منفی دانست. اوپاره ای ازمفاهیم راازجایی برداشته، باآن زندگی کرده، درخودپرورانده ودرونی کرده، آن گاه بارنگی مخصوص خود بیان نموده است.فایزعلاوه برنوآوری ونازک اندیشی هاکه ازموارد درخشان شعرهای اوست، مفاهیم وموضوعات رابا عناصربومی آمیخته وبه رنگ محیط درآورده است.اینک باعنایت به نکات مطرح شده، گوشه ای ازمشابهت های لفظی یامعنوی ِ اوباشاعربزرگ ، خواجه شمس الدین محمد، حافظ بیان می گردد.به جاست درابتدای کلام به شعری اشاره کنم تامعلوم شودکه هردوشاعر، انعکاس شعرخویش راازگلوی دیگران می شنوند: حافظ می فرماید :

صبحدم ازعرش می آمدخروشی عقل گفت

قدسیان گویی که شعرحافظ ازبرمی کنند

وفایزمی فرماید:

خوش الحان مرغکی وقت سحرگاه /مرابیدارکردازصوت دلخواه

زدی هی بال خواندی شعرفایز       /که برتوبادرحمت بارک الله*

هردوشاعرهنگامی که درطبیعت تأمل می کنند، موجودات راباخودهم دردوهم نوامی دانند:

بنال بلبل اگربامنت سریاری است

که مادوعاشق زاریم وکارما زاری است/ حافظ

وفایزمی فرماید:

بنال ای بلبل شوریده احوال /بیایامن بنالم یاتومی نال

نیزتأمل درطبیعت است که منجربه خلق تشبیهات درذهن شاعرمی شود:

دریای اخضرفلک وکشتی هلال /هستندغرق نعمت حاجی قوام ما

وفایزمی فرماید:

سحرگه زورق سیمین مهتاب /چودردریای اخضرگشت غرقاب...

اعتراض درنشناختن وقت واین که « هرسخن جایی وهرنکته مکانی دارد»نیزازمشترکات هردوشاعراست.فایز:

دلا امشب نه وقت قال وقیل است / نه هنگام حکایات طویل است

حال آن که خواجه، پیش ازاین فرموده بود:

بخواه دفتراشعاروراه صحراگیر /چه وقت مدرسه وبحث کشف وکشاف است

هم آن جاکه سخن ازمطلوب پیش می آید، فایزمی فرماید:

شب مهتاب وحوت وبرج ماهی /جوانی وبت مژگان سیاهی

جداازحاسدان دورازرقیبان /همین فایزبه است ازتاج شاهی

ودردیوان حافظ می خوانیم :

می دوساله ومحبوب چهارده ساله/ همین بس است مراصحبت صغیروکبیر

دنیاستیزی واعتراض ازمشترکات بسیاری ازشاعران است واین دوشاعرنیز مستثنی نیستند:

به گیتی هرچه کردم جستجویی /به گلزارش ندیدم رنگ وبویی

زاوضاع نشاط وعیش فایز         / ندیدم هیچ غیرازگفتگویی

وازحافظ می خوانیم :

اعتمادی نیست برکارجهان / بلکه ازگردون گردان نیزهم

و، یارهرچه باشدیاهرکه، ازدیدفایزنیزهمچون حافظ، مقامی والا دارد:

حافظ:

به تن مقصرم ازخدمتت ملازمتت/ ولی خلاصه ی جان خاک آستانه ی توست

فایز:

اگرچه دوری ازچشمان فایز/ ولی بادل تودائم درحضوری

یادرجایی دگرکه هردو شاعربی تابی می کنند، می فرمایند:

دیریست که دلدارپیامی نفرستاد / ننوشت سلامی وکلامی نفرستاد

نه قاصدنه پیام دلبرآمد /نه شام غم نه عمرمن سرآمد

و یا:

هرکس که دیدروی توبوسیدچشم من/ کاری که کرددیده ی من بی نظرنکرد

بداندهرکه بیندآن پری رو/ که فایزبی سبب رسوانباشد

واوج بلندای مقام یارهنگامی است که هردو پس ازمرگ ازبوی یارزنده می شوند:

حافظ:

برسرتربت من بامی ومطرب بنشین/ تابه بویت زلحدرقص کنان برخیزم

وفایز:

یقینم هست فایززنده گردد رسدبرتخته ی تابوت تا بوت


 نوشته شده توسط محمد غلامی در شنبه 90/8/7 و ساعت 5:46 صبح | نظرات دیگران()

به نظرمی رسدتعدادمعتنابهی ازمشابهت های بین فایزوحافظ مربوط به هنگامی است که باب کلیات درباره ی یاررابسته وبه وصف جزییات نشسته اند. کلیشه هایی که درادبیات کلاسیک مانیز کم نیست. به پاره ای ازاین دست اشاره می شود:

حافظ:

دل ماراکه زمارسرزلف توبخست/ازلب خودبه شفاخانه ی تریاک انداز

فایز:

به قصدکشتن این بی دل زار/ کنی گیسوگهی عقرب گهی مار

یا:      به عارض طره ی سنبل فکنده/ زسنبل سایه ای برگل فکنده

وحافظ:

بتی دارم که گردگل زسنبل سایبان دارد

بهارعارضش خطی به خون ارغوان دارد

یاآنجاکه فایزمی سراید:

اگرخواهی بسوزانی جهان را / رخی بنمابیفشان گیسوان را

حافظ چنین سروده:

بنمای رخ که خلقی واله شوندوحیران/ بگشای لب که فریادازمردوزن برآید

واین ارتباط معنایی نیزبه نظرمی رسدکه بی ارتباط باشعر حافظ نباشدآن جاکه فایز سرود :

حدیث سلسبیل وحورفایز / بیان صورت ولب های یاراست

وازحافظ می خوانیم :

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر/کنایتی ست که ازروزگارهجران گفت

یا:

به فایزبوسه ای زان لب عطاکن /که گرمحروم می سازی گناهست

حافظ:

سه بوسه کزدولبت کرده ای وظیفه ی من/اگرادانکنی قرض دارمن باشی

نیزفایزمی فرماید:

نگاراشربت ازلب هات بفرست/گلاب ازگوشه ی چشمات بفرست

وحافظ فرموده:

شربتی ازلب لعلش نچشیدیم وبرفت/روی مه پیکراوسیرندیدیم وبرفت

ومهمترازهمه این که :

ربوده دل زفایزپنج حسنش/ رخ وچشم ولب و دندان وابروش

وحافظ فرمود:

فریادکه ازشش جهتم راه ببستند /آن خال وخط وزلف ورخ وعارض وقامت

وعاقبت این که :

شدم غافل اسیرچشم مستش      / به نادانی بدادم دل به دستش

به دست طفل، فایزشیشه ی عمر/ چرادادی که تادادی شکستش

حافظ:

دلبرم شاهدوطفل است وبه بازی روزی/بکشدزارم ودرشرع نباشدگنهش

امابه گمان من زیباترین شکل این مشابهت ها، هنگامی است که به زیباترین مسأله ی که همان عشق است پرداخته می شود. عشق دراین قسمت عمیق است وکمتررنگی ازمجازدرآن است. فایزمی فرماید :

مراتادل به تن تسلیم کردند/همی مهربتان تعلیم کردند

که یادآوربیت معروف خواجه ی شیرازاست که فرمود:

نیست برلوح دلم جزالف قامت دوست/چکنم حرف دگریادنداداستادم

یاجایی که فایزمی سراید:

نه من امروزپابندتوهستم/که من پابست پیمان الستم

وحافظ می فرماید:

ازدم صبح ازل تاآخرشام ابد/دوستی ومهربریک عهدویک میثاق بود

ویا:

عجب باری است بردوش توفایز/که برکشتی نهی غرقاب گردد

حافظ:

آسمان بارامانت نتوانست کشید/قرعه ی کاربه نام من دیوانه زدند

یا فایز:

ره عشق است بایدزآن حذرکرد/به اول گام بایدترک سرکرد

حافظ:

درره منزل لیلی که خطرهاست درآن/شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

یا :

نه هردلبرزفایزمی برددل/رموزدلبری سریست پنهان

و:

شاهدآن نیست که مویی ومیانی دارد/بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد

- زمردم عشق توپوشیدفایز/ ولی شوق تورازش برملا کرد

یا

توراصباومراآب دیده شدغماز/وگرنه عاشق ومعشوق رازدارانند

وهنگامی که ازنبودن دردعشق دردیگران می نالند،هردوبه یک شیوه می سرایند:

توکه دردی نداری همچوفایز/نداردناله ی بی دردتأثیر

وحافظ سروده است:

عاشق که شدکه یاربه حالش نظرنکرد

ای خواجه دردنیست وگرنه طبیب هست

فرجام سخن این که درکارنامه ی شاعری فایز، بااین مشابهت هاوتأثیرپذیری خللی به وجودنمی آید. اوآمیزه ای ازغم هاودردهاوناکامی هاومحرومیت ها آرزوهاودریک کلام، عصاره ی فرهنگ ماست. اودرشعرجنوب جایگاه ویژه ای دارد. جایگاهی که هرکسی رایارای دست یازیدن به آن نیست. آری :

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

نه هرکه آینه سازدسکندری داند

نه هرکه طرف کله کج نهادوتندنشست

کلاه داری وآیین سروری داند

نه هربالانشینی ماهتاب است

نه هرسنگ وگلی درخوشاب است

نه هرکس شعرگویدفایزاست او

نه هرترکی زبان افراسیاب است

محمدغلامی- دشتستان بنارآب شیرین 1378


 نوشته شده توسط محمد غلامی در شنبه 90/8/7 و ساعت 5:44 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   6   7   8   9      >
درباره خودم

ادبیات و فرهنگ
محمد غلامی
شعر ، خاطره ، مقاله و...

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 42
مجموع بازدیدها: 461528
جستجو در صفحه

لینک دوستان
اندیشه نگار
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
بنارانه
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
دیباچه
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
طراحی سایت و تولید نرم افزار تحت وب
پارمیدای عاشق
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
جوان ایرانی
عصر پادشاهان
ل ن گ هــــــــک ف ش !
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
•°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°•
بلوچستان
رایحه ی انتظار
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
نغمه ی عاشقی
بهارانه
محمد جهانی
کانون فرهنگی شهدا
پژواک
سایت مشاوره بهترین تمبرهای جهان دکترسخنیdr.sokhani stamp
****شهرستان بجنورد****
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
+O
سایت طنز و کاریکاتور دکتررحمت سخنی
ما با ولایت زنده ایم
عمو
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید
طراوت باران
نیمکت آخر
تنهایی......!!!!!!
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
هستی تنهاااااا.....
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
♥نقطه سر قبر♥
.: شهر عشق :.
تراوشات یک ذهن زیبا
پیامنمای جامع
بوی سیب
سایت روستای چشام
نرگس 1
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
*×*عاشقانه ای برای تو*×*
رازهای موفقیت زندگی
دوره گرد...طبیب دوار بطبه...
برادران شهید هاشمی
شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
به تلخی عسل
عشق
@@@باران@@@
دریایی از غم
غدیریه
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
.:مطالب جدید18+ :.
غزل باران
wanted
آتیه سازان اهواز
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
رویابین
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
نوری چایی_بیجار
روان شناسی * 心理学 * psychology
صاعقه
تینا!!!!
مهربانی
خیارج سرای من است
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
مشق عشق ناز
سکوت پرسروصدا
دخترونه
ماه مهربان من
خودم وخودش

آشنایی با زبان تات
دلنوشته های یه عاشق!
علم نانو در زندگی
جامع ترین وبلاگ خبری
مهندسی پیوند ارتباط داده ها ICT - DCL
شایگان♥®♥
خواندنی های ایران جهان
احساس ابری
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
چیزهای جالب
متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی
☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
جـــــــــــوکـ فــــــــــا
افسانه ی دونگ یی
محمدملکی
دوستانه
جوک و خنده
$عسل، شیرینی قلبها$
fazestan
زادگاهم بنارآبشیرین را دوست میدارم
قلب خــــــــــــاکی نوجوونی
Love
جزیره صداها
معماری
ساعت شنی
سایت گوناگون دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب پزشکی قانونی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب سالمندان دکتررحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
طب اورژانس دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani
لوگوی دوستان
پیوندهای روزانه
خبر نامه